All posts by روزبه

فرزندخواندگی: گلی به جمال شامپانزه‌ها

Adoption in Chimps

Credit: Tobias Deschner/Max Planck Institute for Evolutionary Anthropology, from http://sciencenow.sciencemag.org/cgi/content/full/2010/129/1?etoc

در عکس بالا، «فردی» شامپانزه‌ی بزرگ‌تر، «ویکتور» شامپانزه‌ی کوچیک‌تر رو به فرزندی گرفته و همه جا همراه خودش می‌بره. در این مطلب از سایت مجله‌ی Science نویسنده در مورد فرزندخواندگی در شامپانزه‌ها می‌نویسه (متن کامل رو می‌تونین در خود سایت بخونین). نویسنده در مورد نوع‌دوستی در شامپانزه‌ها و بعضی دیگه از گونه‌های جانوری می‌نویسه و از این می‌گه که با این که مساله هنوز مورد مناقشه است، اما دلایل محکم و قانع‌کننده‌ای در مورد نوع دوستی حیوانات دیده شده. از این می‌گه که بین شامپانزه‌ها خیلی رایجه که بچه‌ای که پدر و مادرش رو از دست داده، از طرف دیگر شامپانزه‌ها به فرزندی گرفته بشه.

باز هم گلی به گوشه‌ی جمال شامپانزه‌ها که با مساله‌ی فرزندخواندگی کنار اومده‌ان. با کمال تاسف هنوز کسر خیلی بزرگی از باهوش‌ترین ملت دنیا با سه هزار سال سابقه‌ی تمدن با مساله کنار نیومده‌ان. گاهی که من و الهام به کسی می‌گیم به این فکر می‌کنیم که بچه‌ای رو به فرزندی بگیریم، طرف چنان به هم می‌ریزه و چنان وحشت می‌کنه انگار که می‌خوایم بچه رو از تو ماتحت اون بکشیم بیرون و به فرزندی بگیریم.

پس نوشت: مدت سه سالی هست که در مورد فرزندخواندگی فکر و مطالعه می‌کنیم.
پس پس نوشت: اصل مقاله‌ی بالا رو این‌جا بخونین.
پس پس پس نوشت: اگر علاقه‌مند به شامپانزه‌ها هستین، در این مطلب در مورد خودخواه نبودن شامپانزه‌ها بیش‌تر نوشته شده.

پروانه

Butterfly

در فیلم «پروانه» (یا زبان پروانه‌ها) معلم مدرسه می‌گفت (نقل به مضمون): «اگر ما بتونیم یک نسل، فقط یک نسل داشته باشیم که آزاد فکر کنه، اون نسل دیگه تحمل چیزی غیر از آزادی نخواهد داشت و بعد از اون کشور آزادی خواهیم داشت». و در این فیلم معلم رو می‌بینیم که چه طور تلاش می‌کنه که بچه‌ها رو آزاد بار بیاره.

اگر امکان‌اش رو دارین، دیدن این فیلم رو توصیه می‌کنم. در ظاهر فیلم در مورد اسپانیاست؛ اما با هر جایی می‌تونه جور در بیاد، به‌خصوص ایران خودمون.

سیستم‌های پیچیده – سیزده – دوست شما از شما محبوب‌تره

Attachment

برای مدل‌سازی شبکه‌های اجتماعی انسان‌ها، یکی از مدل‌های پیشنهادی «دنیای کوچک» هست. در این مدل، بیش‌تر افراد به طور مستقیم با هم دوست نیستن اما از طریق بعضی دوستان مشترک با فاصله‌ی کمی به هم می‌رسن (مثلا در فیس‌بوک احتمالا براتون پیش اومده باشه که از وجود دوستان مشترکی بین خودتون و بعضی دوستان تعجب کرده باشین). در این مدل شبکه تعدادی افراد هستن که دوستان زیادی دارن و به نوعی نقش مرکزی‌ای رو بازی می‌کنن که بقیه به اون‌ها متصل هستن. در شکل بالا (که اغراق شده است و الزاما دقیق نیست) هم تعدادی رو می‌بینین که دوستان زیادی دارن و بقیه به نسبت تعداد دوست کمی دارن.

و اما چیزی که در این شبکه‌ها (از جمله شبکه‌های اجتماعی) جالبه اینه: به طور میانگین، تعداد دوست‌هایی که دوست شما داره، از تعداد دوست‌های شما بیش‌تره (به عبارتی دیگه، کمابیش، دوست شما از شما محبوب‌تره!). برای محاسبه این‌طور در نظر بگیرین: یک نفر رو به طور تصادفی در شبکه انتخاب کنین (شما بگو شراره خانم). تعداد دوست‌هاش رو بشمارین. حالا یکی از دوست‌هاش رو به طور تصادفی انتخاب کنین (شما بگو شکیلا خانم که دوست شراره خانمه). تعداد دوست‌های اون رو هم بشمرین. به طور متوسط عدد دومی از عدد اولی بزرگ‌تره (یعنی تعداد دوست‌های شکیلا خانم از تعداد دوست‌های شراره خانم بیش‌تره)!

یک توضیح سردستی (و نه الزاما دقیق): در همین شبکه‌ی نشون داده شده در عکس بالا یک نفر رو تصادفی انتخاب کنین. احتمال این که یکی از افراد کم دوست رو انتخاب کرده باشین بیش‌تره (چون تعدادشون بیش‌تره). حالا یکی از دوستان اون آدم رو به صورت تصادفی انتخاب کنین. احتمال این که یکی از افراد پردوست رو انتخاب کرده باشین بیش‌تره (چون افراد کم دوست به نوعی به افراد پردوست متصل هستن). خب، در همین جا به احتمال بیش‌تر دوست نفر اول تعداد دوست‌های بیش‌تری داره.

توضیح یک: عبارت «دنیای کوچک» به جای small world استفاده شده.
توضیح دو: لطفا اگر در متن اشتباهی مشاهده کردین، مطرح کنین.

Mark all as read

دوستان توجه کنین: «رید» با «رد»‌ خیلی فرق دارن، حتا اگر هر دوشون رو یک‌جور بنویسن (Read). اون چیزی که در ایمیل یا گوگل‌ریدر می‌بینین، «مارک از رد» هست و نه «مارک از رید». یه لطفی بکنین و این آخرین تذکر من باشه.

معلوم نیست پدر مادرش کی بودن

دوست گفته بود «یک سری حرف‌ها است که اگر از کسی بشنوم دیگر نمی‌توانم هیچ دوستی را با او ادامه دهم. لزومن هم فکر نمی‌کنم که آدم بدی است ولی حس می‌کنم معاشرت با او دیگر لذتی ندارد. مثال‌هایش: نژادپرستی خصوصن علیه عرب‌ها و افغان‌ها، عشق کورش و داریوش بودن، قضاوت و تعیین تکلیف برای زندگی خصوصی افراد، کلیشه‌های جنسیتی». ضمن بلند کردن کلاه به احترام صحبت‌های ایشون، این رو هم من اضافه می‌کنم: اون کسانی که اون قدر وقیح هستن که به خودشون اجازه می‌دن در مورد یک بچه قضاوت کنن بر مبنای اینکه پدر و مادر اون بچه در زمان بچه‌دارشدن* در چه وضعیتی (state ای) بوده‌اند. اگر اون پدر و مادر ازدواج طبق نظر ایشون کرده باشن، اون بچه تایید شده وگرنه اون بچه مورد تایید ایشون نیست و حاضرن دهن رو باز کنن و هرچی که در توان دارن بار اون بچه بکنن. ای [بوق] اون مرام و مسلکی که انسان رو تا به این‌جاها می‌یاره.

* شما بگو جفت‌گیری. هرچی.

پس نوشت: آقا مثال‌های فاجعه‌ای از گفته‌های واقعی در دست دارم که ترجیح می‌دم فعلا ننویسم، چون مطمئن نیستم چه کسانی این‌جا رو می‌خونن. چند سال دیگه حتمن خواهم نوشت.