تصورم این بود که وقتی که استاد قرار بوده کاری بکنه ولی انجام نداده، معنیاش این میشه که ملاقات خوبی خواهیم داشت و دست کم این بار سرزنش نمیشم. اما اوضاع دقیقا برعکس بود. چنان مساله رو ماهرانه میپیچونه که همه کف بکنن!
استاد محترم! اگر وجدان ندارید، لااقل آزاده باشید.
Monthly Archives: September 2008
در راستای مواد اولیهی نوستالژی، به این هم گوش کنید
دوستی، تاریخچه و کمی هم غیبت
I realized that a heady combination of friendship, history, and gossip can bind you to a place forever.
Sarah Giddens, “The Lucky Ones”, Edited by Ann Rauhala, 2008
دل خوش
از آزمایش مرکز «سرن» که جون سالم به در بردیم. حالا هم گفتن که قراره طوفان بیاد، طوفانی! (در ایران «باد» دیده بودم، اما نمیدونم طوفان واقعی دیدهام یا نه) بیرون مختصر نسیمی میوزه. ملت هم آشفته توی خیابونها میرن و مییان. هر دو طرف خیابون شلوغه، یعنی این که جمع جبری رفت و آمد تقریبا صفره (همون اندازه که کسانی از چپ به راست میرن، کسانی هم از راست به چپ میرن) و من نمیفهمم وقتی که جمع جبری صفره، چه نیازی بود به این همه هیاهو؟ ما هم که مثل اسکلها نشستیم توی دانشگاه تا ببینیم استاد کی وقت داره با ما ملاقات بذاره. دلمون خوشه به خدا….
به سلامتی دانشجویان تحصیلات تکمیلی سراسر عالم
قراره طوفان «آیک» از روی شهر ما رد بشه و به همین دلیل کل کلاسها و جلسات و ادارات و امکانات دانشگاه فردا و پس فردا تعطیل هستند. پارکینگهای فروشگاهها پر از ماشین شدهاند چون مردم میخوان خرید کنن. برای پمپ بنزینها صف تشکیل شده. جادههای خروجی شلوغ شدهاند. در این بین ایمیلی با این مضمون از استاد راهنما دریافت کردیم:
«خوشبختانه جلسهی رسمی من که قرار بود فردا برگزار بشه، به خاطر طوفان و خطراتاش لغو شده. معنیاش اینه که میتونم با شماها ملاقات داشته باشم. ملاقاتهای امروز رو هم به فردا موکول میکنیم. فردا همه جمع میشین که در مورد تحقیقاتمون جلسههای مختلف بذاریم….»
نتیجه: سگ توی این زندگی که در اون ایمنی و سلامت سگها هم از ما دانشجویان تحصیلات تکمیلی مهمتره.
شوخی مسجدی یا شوخی کلیسایی
بالاخره بعد از مدتها نشست و برخاست با مسلمانان و مسیحیان عالم، به این نتیجه رسیدم: دیندار بودن با شوخطبعی در یک جا نمیگنجند.
پسنوشت: منظور از شوخ طبعی معادل واژهی funny در انگلیسی هست که شاید هم بشه «بامزه» یا «طناز» ترجمه کرد. این جمله، جملهی کلیای هست و البته استثناهایی هم وجود داره، اما به طرز عجیبی رایجه. شاید بشه گفت که دین قید و بندهایی ایجاد میکنه که ابزارهای شوخطبعی رو از فرد میگیره و نتیجه این میشه که شوخ طبعی در دیندارن، اکثرا (تاکید میکنم اکثرا)، به تلاشی عملا بیهوده برای بامزه بودن تبدیل میشه.