آیا واقعا انسان‌ها تا این اندازه متفاوت هستند؟

نمی‌شه به راحتی حکم کلی داد، اما احساس می‌کنم بین بعضی خصوصیت‌ها در آدم‌هایی که می‌بینم و بعضی اعتقادات‌شون که به نظر بی‌ربط می‌یان، رابطه هست. منظورم اینه که مشاهده‌ی یکی می‌تونه وجود اون یکی رو با احتمال خوبی پیش‌بینی کنه.

گروه اول: کسانی هستن که برای مکان تقدس قایل هستن. مثلا فلان نقطه از زمین مهم‌تر از نقاط دیگه است فقط به خاطر این که اون نقطه از زمینه. کسانی هستن که برای زمان تقدس قایل هستن. فلان زمان مشخص و به صورت تناوبی تکرار شونده، از اهمیت بیش‌تری به نسبت دیگر زمان‌ها برخورداره و همین زمان می‌تونه باعث شادی یا غم یا روحانیت احتمالی در اون زمان بشه. کسانی هستن که برای اشیا تقدس قایل هستن. مثلا کسانی که برای تسبیحی که از فلان مکان رد شده اهمیت بیش‌تری قایل هستن تا تسبیحی که از اون مکان رد نشده.

گروه دوم: کسانی که اگر تقدسی قایل باشن، اون رو نه ناشی از عوامل از پیش موجود، بلکه ناشی از تاثیری می‌دونن که فرد یا جسم یا هر چیز دیگه‌ای بر محیط اطرافش گذاشته.

گروه سوم: گروهی که الزاما به تقدس اعتقادی ندارن.

گروه چهارم: کسانی هستن که قضاوت محدود به انسان‌ها رو محدود به عمل‌کرد خود انسان نمی‌دونن. مثلا کسانی که معتقد هستن که ازدواج یا عدم ازدواج پدر و مادر در مورد خود بچه هم تاثیر داره و بچه هیچ وقت از اون تاثیر رها نمی‌شه.

گروه پنجم: کسانی که ارزش انسان رو نه از انسان بودن‌اش، بلکه از اعتقاداتش به مرام یا دین یا مسلک خاص می‌دونن.

گروه ششم: کسانی که بر اثر ذات انسان تاکید بیش‌تری دارن تا اثر محیط بر انسان.

گروه هفتم: کسانی که در مورد انسان ارزش اصلی رو برای اثر محیط قایل هستن و معتقد هستن که هر انسانی تحت تربیت می‌تونه (تقریبا) به هر انسان دل‌خواهی تبدیل بشه.

برداشت من اینه که اگر کسی از گروه اول باشه، احتمال زیادتری وجود داره که کمابیش در گروه‌های چهارم و پنجم و ششم هم بگنجه. از اون طرف هر چه قدر که به گروه‌های دوم و سوم تمایل داشته باشه، احتمال بیش‌تری هم وجود داره که متعلق به گروه هفتم هم باشه: کسانی که برای اثر محیط نقش بیش‌تری قایل هستن. برداشت دیگه‌ی من اینه که این مساله الزاما مرتبط با دین نیست. چه آدم مذهبی و چه غیر مذهبی ممکنه که در هرکدوم از گروه‌ها وجود داشته باشه.

من نمی‌دونم که این نتیجه‌گیری‌ام تا چه اندازه دقیق و گویاست. اگر نظری دارین، لطفا مطرح کنین. خیلی دوست دارم صحبت‌های دیگه رو هم بشنوم. اگر این صحبت‌هام تا حدودی درست باشن، می‌شه به نوعی نتیجه‌گیری کرد که بعدهای (ابعاد) انسان الزاما به اندازه‌ی تعداد جنبه‌ها و خصوصیت‌های رفتاری‌اش نیست و می‌شه تعداد بعدها رو تا حدودی کاهش داد بدون این که داده‌ای از دست داده باشیم. به بیان دیگه انسان‌ها رو می‌شه به گروه‌های محدودتری تقسیم کرد و تقسیم‌بندی‌اش هم‌چنان منصفانه باشه.

همیشه فکر می‌کنیم نسل بهتری هستیم

آدم همیشه فکر می‌کنه از پدر و مادرش بهتره و اشتباه‌های اون‌ها رو تکرار نمی‌کنه. تا این که بزرگ می‌شه و زندگی خودش رو تشکیل می‌ده و تازه متوجه می‌شه که درست فکر می‌کرده. هم از پدر و مادرش بهتره و هم اشتباه‌های اون‌ها رو تکرار نمی‌کنه.

تغییر

اگر می‌خواین احساس مفید بودن بکنین، حتا بیش‌تر از اونی که هستین، به این سایت change.org یک سر بزنین و چند طومار و نامه امضا کنین و لذت ببرین از این که در تغییر دنیا نقش دارین.

واقعی

یکی از آشنایان می‌گفت «این که در مناطق ساحلی زمین‌لرزه‌های بیش‌تر رخ می‌ده، به خاطر بی‌بندوباری بیش‌تر در اون مناطق هست».

از مجازات بی‌بندوباری جسمی گفت، ولی از مجازات بی‌بندوباری مغزی چیزی نگفت….

It is not love

Romanized Japanese

ate mo naku jibun o yasumi tai hi ga aru
yowane o sukoshi dake tokihanachi tai hi ga aru
tsuyogari o tsuzuke te doko made mo hashiru daro u
keredo futo damari komu toki mo aru no daro u
tatoeba konna manten no hoshi no yoru
tatoeba koko de uchijini o shi taku naru
suna ni taoreru munashi sa yori mo
hitotoki no ningen no kokoro ni taore komi tai
ai de wa nai sore wa ai de wa nai
ai de wa nai sore wa ai de wa nai

yasashi sa hasa hodo muzukashiku wa nai
ataeru koto wa sahodo muzukashiku wa nai
ubaitoru koto sae mo kyooku wa nai
nanoni hito kara no megumi ni wa atozusaru
tatoeba konna manten no hoshi no yoru
tatoeba dare ka ni shitagat te shimai tai
sora o yokogiru kidoo no yoo ni
nanimokamo yukusaki o dare ka ni yudane taku naru
ai de wa nai sore wa ai de wa nai
ai de wa nai sore wa ai de wa nai

English Translation by Google

Some days to rest myself aimlessly
Although there are only a few complaints 解Ki放Chitai
Where will continue to run even tough
There are times when silence would speak to, but suddenly
For example, such a night sky full of stars
For example, where you’ll want to die in battle
Fall in the sand than the emptiness
Moments lying in the heart of human Komitai
Love is not love, it is not
Love is not love, it is not

Tenderness as much as it is not difficult
Giving is not so much difficult
Even fear is not stealing
Nevertheless, ((ruby | people | people stand back from grace)
For example, such a night sky full of stars
For example, someone who makes me want to follow
((Ruby | Simplified air | sky like crossing orbits)
委Netaku be all things to someone your destination
Love is not love, it is not
Love is not love, it is not

سیستم‌های پیچیده – چهارده – وقتی هشتاد درصد ثروت جامعه در درست بیست درصد افراده

«تام کارتر» از یک مدل ساده برای توزیع ثروت صحبت کرد. فرض کنین در ابتدای کار در جامعه تعدادی آدم داریم (در این مورد چهارصد نفر، که در شکل بالا هر نقطه نشون دهنده‌ی یک نفره) که هرکدوم یک مقدار مشخص پول دارن (مثلا هرکس پنجاه تومن). حالا قانون اینه که دو نفر آدم تصادفی انتخاب کنین و یک تجارت ساده بین‌شون شکل بدین: اولی یک تومن به دومی می‌ده. این کار رو هم تکرار کنین. حالا حدس بزنین که بعد از یک مدت تکرار چه اتفاقی می‌افته. آیا همه هم‌چنان ثروت‌شون کمابیش با هم برابره؟ آیا توزیع ثروت هم‌چنان برابرانه است؟ (شاید نشه گفت که ثروت مساوی بین همه‌ی آدم‌ها الزاما عادلانه است)
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
کمی فکر کنین…
.
.
.
.
.
.
کمی بیش‌تر فکر کنین…
.
.
.
.
.
.
.
در واقع در اول کار توزیع ثروت به این شکله:

بعد که این قانون رو اعمال می‌کنیم، توزیع ثروت کم‌کم عوض می‌شه. یک قشر پول‌دار پیدا می‌شن و یک قشر کم‌پول. یک قشر متوسط هم هستن که اکثریت رو دارن (گروهی که در وسط هستن):

و بیش‌تر هم ادامه می‌دیم و این شکل توزیع ثروت تشدید می‌شه:

به عبارتی توزیع ثروت از توزیع نرمال (منحنی زنگوله‌ای) پیروی می‌کنه. یعنی حتا با این قانون ساده (و شاید عادلانه‌ی) مبادلات اقتصادی هم یک گروه پول‌دارتر می‌شن و یک گروه فقیرتر. اما در این پروسه ما یک چیز رو در نظر نگرفتیم (که باعث می‌شه که مدل خیلی دقیق نباشه). در مدل بالا هیچ محدودیتی برای حد پایین ثروت نذاشتیم، به این معنا که ثروت یک نفر می‌تونه منفی بشه یا به عبارت دیگه بدهکار بشه. در عکس بالا هم یک گروه هستن که ثروت منفی دارن. حالا فرض کنین که این محدودیت رو اعمال کنیم و یا به بیان دیگه به کسانی که پول ندارن، اجازه‌ی خرج کردن پول ندیم. در این حال حدس بزنین که توزیع ثروت بعد از چند مرحله چه طور خواهد بود.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اول که قبل از شروع تجارت‌ها توزیع به این شکله:

کمی که جلو بریم، توزیع در اوایل شبیه به همون توزیع نرمال هست، چون هنوز همه پول دارن که تجارت کنن. مثل این شکل:

اما با ادامه‌ی مبادلات، کم‌کم شکل توزیع عوض می‌شه:

و اگه باز هم ادامه بدیم به این شکل در می‌یاد:

این توزیع به قانون نمایی معروفه که در سیستم‌های پیچیده زیاد دیده می‌شه. در این توزیع تعداد خیلی کمی ثروت خیلی زیادی دارن و تعداد خیلی زیادی ثروت کمی دارن (به نوعی قانون معروف بیست هشتاد که می‌گه هشتاد درصد ثروت جامعه در دست بیست درصد افراده). یک نمونه‌ی دیگه این که هشتاد درصد پروازهای دنیا به بیست درصد فرودگاه‌ها انجام می‌شه. نمونه‌های خیلی زیادی هست که شاید بعدتر بیش‌تر در موردشون صحبت کردیم. این قانون به قدری در سیستم‌های پیچیده زیاد دیده می‌شه که گاهی به نوعی شوخی در این جامعه تبدیل می‌شه.

اگر دوست دارین که با این قانون ثروت کمی بازی کنین، پیشنهاد می‌کنم به این صفحه سر بزنین و از برنامه استفاده کنین.