کنترل به مثابه‌ی ابزار خوش‌حالی

یکی از چیزهایی که در دوران کرونا آزاردهنده است، اینه که هیچ ایده‌ای نداریم که کی تموم می‌شه. چرا؟

در کتاب Stumbling on Happiness by Daniel Gilbert می‌خوندم که در یک آزمایش، داوطلب‌ها رو به دو گروه تقسیم کردن. به یک گروه یک شوک با ولتاژ بالا و یک‌سان وارد می‌کردن و به یک گروه دیگه همون تعداد شوک رو وارد می‌کردن، با این تفاوت که بیش‌تر وقت‌ها ولتاژ پایین بود و فقط گاهی بالا بود. برای اون گروهی که شوک با ولتاژهای مختلف می‌گرفتن، این آزمایش بیش‌تر آزاردهنده بود، با این که شوک با ولتاژی برابر یا حتا کم‌تر از گروه اول گرفته بودن. علت‌اش این بود که پیش‌بینی‌ای از شوک بعدی نداشتن و به همین ترتیب حس می‌کرده‌اند که کنترل به دست‌شون نیست.

در یک خانه‌ی سال‌مندان، گروهی داوطلب (مثلن دانشجوها) می‌اومدن و با ساکنان وقت می‌گذاشتن. سال‌مندها به دو گروه تقسیم شدن. گروه اول می‌تونستن تعیین کنن که داوطلب‌ها چه زمانی بیان و چه مدت بمونن و گروه دوم چنین انتخابی نداشتن. بعد از مدتی مشاهده کردن که گروه اول از نظر سلامتی جسمی و روحیه، در وضعیت به‌تری‌اند. بعد از این که مطالعه تموم شده و نتیجه‌گیری کرده‌اند، کل برنامه رو تعطیل کرده‌اند و داوطلب‌ها دیگه نیومده‌اند. گروهی که بیش‌تر ضربه خورد، همون گروه اول بود. اون‌ها کسانی بودن که اول کنترل داشتن و همین موضوع به سلامتی‌شون کمک کرده بود و بعد همین کنترل ازشون گرفته شده بود.

چرا ترجیح می‌دیم فوتبال تیم مورد علاقه‌مون رو زنده تماشا کنیم به جای این که برنامه‌ی ضبط شده‌اش رو ببینیم (حتا اگر نتیجه رو ندونیم؟). شاید هم‌چنان اعتقاد داریم که هیجان و هورا و امید ما در برد تیم مورد نظرمون تاثیر داره و در نتیجه ما کنترل داریم. وقتی که برنامه‌ی ضبط شده رو نگاه می‌کنیم، کنترل رو از دست داده‌ایم و دیگه لذت‌ای نداره.

دوران کرونا هم همین طور شده. در یک وضعیت ناخوشایند گیر کرده‌ایم. یا این که ته نداره، یا اگر هم داره، ما ازش خبری نداریم. همین نداشتن کنترل یکی از عواملیه که اضطراب، تنش و نا آرومی ایجاد می‌کنه. اگر می‌دونستیم که مثلن تا یک سال دیگه تموم می‌شه، شاید (دست کم از نظر روحی) راحت‌تر با قضیه کنار می‌اومدیم تا این که یک ماه دیگه این بساط جمع بشه، اما ما بی‌خبر باشیم.