تا حالا از چند نفر که بچهدار شدهان (منظور بچهی بیولوژیکیه)، علت بچهدار شدنشون رو پرسیدین؟ عبارتهای جالبی شنیدهام مثل «به تکامل برسی» (تکامل کی؟ بچه؟! یا تکامل پدر و مادر؟)، «لذتی هست که باید تجربه بشه» (ورود یک انسان به این دنیا تنها به منظور لذت شخصی؟!)، «انگار که یک بار دیگه به دنیا میآیی» (تصور کن فقط برای این که یک بار دیگه به دنیا بیای، یک نفر دیگه به دنیا بیاری)، «عصای دست» (که در عین تهوعآور بودن، متاسفانه هنوز هم معتقدانی داره) و مانند اینها نمونههایی بوده از دلایلی که برای بچهدار شدن مردم شنیدهام. حالا شما قضاوت کنین: با این انگیزههای والا انتظار بهشت زیر پا دارن؟
Monthly Archives: July 2010
بهشت زیر پا – نه
در راستای پست قبلی، طبیعی به نظر میرسه که در جامعهای مثل ایران تا این اندازه صحبت از تقدس پدر و مادر هست اما در جایی مثل آمریکا این مساله خیلی متعادلتره. باز هم طبیعیه که خیلی از ایرانیها بدون توجه به زمینهی اجتماعی جامعه برای قضاوت، اعتقاد داشته باشن که «این خارجیا عاطفه ندارن».
بهشت زیر پا – هشت
به نظرم یک توضیح برای شکل رابطههایی مثل پدر و مادر و فرزند، پشتیبانی اجتماعیه. وقتی که در یک جامعه تامین اجتماعی مناسب وجود نداشته باشه، پدر و مادرها مجبورن روی بچهها سرمایهگذاری کنن. هر نسلی نسل بعد رو آماده میکنه که ازشون تامین اجتماعی مورد نیاز رو دریافت کنه (مثل سرویسهای زمان کهنسالی) و نسل بعد هم به همین ترتیب. به نظرم با همین توضیحه که رابطهی پدرمادرها با بچهها در ایران شدیدتر (و بیشتر بر مبنای بده بستون) دیده میشه.
بهشت زیر پا – هفت
البته عمومیتر هم میشه دید. فرزندخواندگی نوعی محک در ردهی انسانی (و نه فقط والد بودن) هم هست. حتما لازمه که شخص از یک حد مشخص بیشتر برای نوع انسان احترام قایل باشه تا بتونه موضوع رو بپذیره. باید کوررنگ باشه. رنگ رو نبینه. نژاد رو نبینه. ژن رو هم نبینه. تنها انسان رو ببینه.
بهشت زیر پا – شش
به نظرم فرزندخواندگی یک نوع محک (benchmark) هست. اگر نمیتونین عشق رو بدون پشتوانهی غریزی (بیولوژیکی) نثار یک بچه بکنین، لطفا روی رابطه با فرزند بیولوژیکی اسمهایی مثل عشق نگذارین. شاید عبارتهایی مثل «شهوت ادامهی نسل از طریق تولید مثل» و یا «حرص برای نگهداشتن ژنها در استخر ژن» عبارتهای مناسبتری باشن.
بهشت زیر پا – پنج
اون کسانی که از ورود ژنهای ناپاک به نسل پاکشون میترسن، واقعا انتظار بهشت زیر پا هم دارن؟
بهشت زیر پا – چهار
در راستای پست قبلی، این یکی از دلیلهاییه که برای خانوادههایی که بچهای رو به فرزندی میگیرن احترام زیادی قایل هستم. شاید که حاضر باشن برای خوشبختی بچهشون دست به هر کاری بزنن بدون این که آثار خودخواهیشون پشت وجود بچه بوده باشه.
بهشت زیر پا – سه
شاید که پدرمادرها حاضر باشن برای خوشبختی بچهشون دست به هر کاری بزنن. اما مسلمه که برای خوشبختی بچه اون رو به وجود نیاوردهان. طرفداران نظریههای مرتبط با برتری والدین به صرف والد بودن، یه لطفی بکنین مساله رو احساسی نکنین. تعارف که نداریم، به جز خودخواهی چه دلیل دیگهای پشتاش میگذارین؟
بهشت زیر پا – دو
این که فرزندان به پدر و مادر احترام بگذارن، شاید علتاش اینه که همیشه این پدرها و مادرها بودهان که رفتار «درست» رو آموزش دادهان و بچهها هم توان مقابله نداشتهان. شاید اگر تربیت به دست بچهها بود، این پدر و مادرها بودن که احترام به فرزندان رو سرلوحهی امور قرار میدادن.
بهشت زیر پا – یک
ممکنه چند پست آینده به مذاق بعضی از دوستان خوشایند نباشه (به هر دلیلی). یک لطف بکنین و اگر مطالب براتون آزاردهنده هستن، به آرومی از کنارشون بگذرین. اینها همه نظرات شخصی من هستن و در عین حال برای اکثر نظرات دیگه احترام قایل هستم. در هر صورت مشتاق شنیدن نظرات شما هستم.
یک نکتهی دیگه رو هم اضافه کنم: من، نویسندهی چند پست آینده، در مجموع فرزند سر به راهی بودهام. تا همین یازده سال پیش با پدرم و تا همین الان با مادرم رابطهی موفقی داشتهام. کمابیش همیشه هم از حضور همدیگه لذت بردهایم. منظور این که پستهای آینده نه از سر خشم که از سر مقدار فکر به ذهنم رسیدهان. امیدوارم که تا حدی بیطرفیام رو نشون داده باشم!