«یوکو موریاما» آخرین کشف من از خواننده های ژاپنی بوده. در پایین موسیقی «خداحافظ تابستان» رو گذاشته ام.
Monthly Archives: September 2011
اختلال کمتوجهی – بیشفعالی
به یاد ندارم حتا یک مورد رو که کلاس تماما برام خوشایند بوده باشه. حتا اگر هم به موضوع علاقهمند بوده باشم، باز هم حضور در کلاس و نشستن به مدت طولانی برام مشکل بوده. نشستن در مهمونی هم برام سخته و ترجیح میدم که افراد هر از گاهی از سر جاشون بلند بشن و جا به جا بشن (یا دست کم من جا به جا بشم). تمرکز کردن روی موضوع بحث هم الزاما برام ساده نیست و ذهنم به راحتی منحرف میشه (مگر این که موضوع واقعا جذبم کرده باشه). به طور پیوسته، چه در کلاس درس و چه در حین رانندگی و حتا موقع صحبت با دیگران مشغول خیالبافی هستم. به اینها اضافه کنین موارد بیشتری که تازه کمکم دارم متوجه میشم.
تازگی یک تست سادهی «اختلال کمتوجهی – بیشفعالی» یا به عبارت دیگه ADHD دیدم. با توجه به جوابهایی که به سوالها میدم، نمرهای بین چهل و پنج تا شصت میگیرم که به معنای اختلال ملایم تا متوسط به حساب مییاد. بنا دارم کمی بیشتر در مورد این مشکل بخونم و شاید هم به دنبال راههایی برای درمان بگردم. فعلا از این خوشحالم که به نظر میرسه که یک دریچه به سوی زندگی بهتر برام باز شده. همین که آگاهی دارم که خسته شدن سریع من از کلاس و بحثها و این که به سرعت به دنبال سرگرمی میگردم، دلیل داره، برام جای خوشحالی داره (دست کم خودم رو سرزنش نمیکنم). این رو هم اضافه کنم که این طور که به نظر میرسه، در خانوادهی پدری ما این اختلال به شکل شایعی وجود داره.
اگر مایل هستین که این تست رو انجام بدین، به اینجا برین. دو تا سه دقیقه بیشتر وقت نمیگیره.
سیستمهای پیچیده – بیست و هفت – چرا هیچ وقت تا به حال حملهی تروریستی اتمی رخ نداده و چرا هیچ وقت هم رخ نخواهد داد؟
متن زیر برگرفته از سخنرانی «توماس شلینگ» در هشتمین کنفرانس بینالمللی سیستمهای پیچیده است. سعی کردهام مطالب را تا حد امکان دقیق منتقل کنم و تنها مطالبی را منتقل کنم که فکر میکردهام که کمابیش متوجه شدهام.
سخنران میگفت فرض کنید یک کیلوگرم پلوتونیوم دارید که میخواهید به تروریستها بفروشید. در عمل، چه طور باید چنین معاملهای انجام دهید؟ از کجا میخواهید تروریستهای مرتبط را پیدا کنید؟ احتمالا نمیتوانید جایی برای فروش این مقدار پلوتونیوم آگهی بزنید چون قبل از هرکس، ماموران امنیتی به حساب شما رسیدگی خواهند کرد. فرض کنید به نوعی چند نفر را پیدا کنید که احتمالا با تروریستها در ارتباط هستند و درخواست کنید که شما را با ایشان آشنا کنند. مثلا شاید لازم باشد به پاکستان سفر کنید. چه طور میتوانید با این محموله به پاکستان سفر کنید؟ در آنجا چه طور میتوانید با افراد مورد نظر ملاقات کنید؟ احتمالا نمیتوانید یک کیلوگرم پلوتونیوم را در چمدان قرار دهید و در یک بازار در ساعت مشخص قرار بگذارید. نه شما حاضر هستید چنین کاری کنید و نه طرف مقابل. هم شما از این میترسید که شاید طرف مقابل مامور امنیتی باشد و هم او میترسد که شاید شما مامور امنیتی باشید. گیریم که با این مشکل هم کنار آمدید. چه طور میخواهید چند نفر محافظ تهیه کنید؟ از طرفی چه طور میخواهید مطمئن باشید که محافظهای طرف مقابل از محافظهای شما به مراتب قویتر نیستند؟ شاید کل پلوتونیوم را از شما بگیرند و پولی به شما ندهند. شاید هم شما را از بین ببرند. معادل این نگرانیها را طرف مقابل هم خواهد داشت. مثلا این که یک نفر پول را از آنها بگیرد و فرار کند. یا حتا آنها را به قتل برساند. حتا فرض کنید که این مشکلها را هم ندیده گرفتید و به موقع سر قرار رفتید. هر دو نفر هم به خوبی و به موقع سر قرار آمدند. بعید نیست که حالا که دو نفر سر قرار حاضر شدهاند، یکی از طرفین مامور سازمان جاسوسی آمریکا باشد و طرف مقابل هم مامور سازمان جاسوسی اسراییل! (به عبارت دیگر حتا خود شنونده و خواننده هم تا به اینجا گمراه شده بودهاند)
تروریسم اتمی بسیار بسیار مشکل و پیچیده است و همین مانع احتمال چنین رخدادی را کم میکند. از طرف دیگر هزینهی بسیار بسیار زیادی دارد که توجیه انجام چنین عملیاتی را کاهش میدهد.
به طور کلی عملیات بزرگ از نظر بهرهدهی موجه نیستند. شاید نیازی به حملات تروریسیتی یازده سپتامبر نبود. هزینهی بالایی داشت و دستآوردها متناسب با هزینهها نبودند. تروریستها نیازی به چنین عملیات پرهزینهای ندارند و با هزینهی کمتر و روشهای دیگر میتوانند به خواستههای خود برسند. مثلا منفجر کردن شهر لوس آنجلس چه خاصیتی دارد؟ ریسک و هزینهی خیلی زیاد دارد و در صورت موفق شدن عملیات، میلیونها نفر شهروند کشته میشوند در حالی که بهرهی عملیات برای تروریستها به اندازهی هزینهی صرف شده نیست.
اما چه طور عملیاتی برای تروریستها کمهزینه است؟ فرض کنید اعلام کنند که در یکی از ده شهر بزرگ آمریکا تجهیزات اتمی مخفی کار گذاشته شده و اگر آمریکا تا موقع مشخصی افغانستان را تخلیه نکند، آن شهر را منفجر میکنند. در این حال ساکنان شهرها هم خواهند ترسید و حتا اگر دولت هم اقدامی نکند، مردم خود دست به کار خواهند شد؛ شاید مجبور به تخلیهی شهر شوند و یا شاید به دولت فشار وارد کنند. این یک نمونه از حالتی است که منفجر نکردن بمب به صرفهتر از منفجر کردن آن است.
یک نمونه دیگر از عملیات موثر این است که چند سال پیش در شهر واشنگتن کسانی از داخل صندوق عقب یک ماشین به مردم تیراندازی میکردهاند. در مدت دو هفته یازده نفر را میکشند و به این ترتیب رعب و وحشت زیادی در شهر به راه میاندازند. حتا دوست خود سخنران (که یک متخصص تئوری تصمیم از دانشگاه هاروارد بوده) به خاطر ترس از این موضوع سفر خود به واشنگتن را لغو کرده. اینها نمونههایی از عملیاتی هستند که با هزینهی نسبتا کم برای تروریستها، هزینههای سنگینی به دولتها وارد میشود.
در پایان یکی از سوالهای حاضران این بود که از کجا معلوم که تروریستها تصمیمگیریهای نیمه عقلانی (bounded rational) نگیرند؟ در تمام این موارد فرض را بر این گذاشتهایم که تصمیمگیرها منطقی هستند در حالی که چه تضمینی هست که تصمیمهای آنها کاملا عقلانی و منطقی باشند؟ سخنران جواب داد که تمایلاتی مثل زندگی کردن و نکشتن دیگران و چیزهایی مشابه این در همهی انسانها وجود دارند و احتمال زیادی دارد که همین شرایط در مورد تروریستها هم صادق باشد.
یک نفر دیگر هم نظر سخنران را در مورد «سایبر تروریسم» پرسید. توماس شلینگ گفت «ها… همم… این مساله برای من زیادی جدیده… هیچ ایدهای ندارم!».
غرور
بزرگترین سرمایهی انسان غروره. این که آدم چنان غروری داشته باشه که به خودش اجازه نده هر چیزی رو بپذیره، هر کاری رو انجام بده، هر فکری بکنه. اگر انسانها غرور بیشتری داشتن، دنیا جای بهتری برای زندگی کردن بود….