معلوم نیست پدر مادرش کی بودن

دوست گفته بود «یک سری حرف‌ها است که اگر از کسی بشنوم دیگر نمی‌توانم هیچ دوستی را با او ادامه دهم. لزومن هم فکر نمی‌کنم که آدم بدی است ولی حس می‌کنم معاشرت با او دیگر لذتی ندارد. مثال‌هایش: نژادپرستی خصوصن علیه عرب‌ها و افغان‌ها، عشق کورش و داریوش بودن، قضاوت و تعیین تکلیف برای زندگی خصوصی افراد، کلیشه‌های جنسیتی». ضمن بلند کردن کلاه به احترام صحبت‌های ایشون، این رو هم من اضافه می‌کنم: اون کسانی که اون قدر وقیح هستن که به خودشون اجازه می‌دن در مورد یک بچه قضاوت کنن بر مبنای اینکه پدر و مادر اون بچه در زمان بچه‌دارشدن* در چه وضعیتی (state ای) بوده‌اند. اگر اون پدر و مادر ازدواج طبق نظر ایشون کرده باشن، اون بچه تایید شده وگرنه اون بچه مورد تایید ایشون نیست و حاضرن دهن رو باز کنن و هرچی که در توان دارن بار اون بچه بکنن. ای [بوق] اون مرام و مسلکی که انسان رو تا به این‌جاها می‌یاره.

* شما بگو جفت‌گیری. هرچی.

پس نوشت: آقا مثال‌های فاجعه‌ای از گفته‌های واقعی در دست دارم که ترجیح می‌دم فعلا ننویسم، چون مطمئن نیستم چه کسانی این‌جا رو می‌خونن. چند سال دیگه حتمن خواهم نوشت.

میوکی ناکاجیما

این موسیقی‌های «میوکی ناکاجیما» خیلی برای من آشنا هستن. یه جورایی من رو به یاد دوران بچگی می‌اندازن. حالا یا به خاطر اینه که در بچگی سریال و فیلم ژاپنی زیاد می‌دیدیم، یا این که موسیقی‌های این خواننده اون قدری ژاپنی نیستن و فضایی دارن که به موسیقی‌هایی که من عادت دارم نزدیک‌تر هستن (دست کم از موسیقی سنتی ژاپن انتظار ندارم این سبکی باشه). به هر حال، تحقیقات ادامه داره و موسیقی‌های بیش‌تری این‌جا خواهم گذاشت و بیش‌تر خواهم نوشت.

فعلا کسانی که تا به این‌جا به موسیقی‌های «میوکی ناکاجیما» علاقه داشته‌ان، ضمن فرستادن یک صلوات اساسی برای سلامتی‌اش، نظرشون رو این پایین اعلام کنن.

حافظ

البته این شعر حافظ که می‌گه «پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت-آفرین بر نظر پاک و خطاپوشش باد»، یکی از کامپیلیکیتدترین شعرهای حافظ هست که در مصراع اول بیسیس‌اش رو گذاشته روی پرفکت بودن جهان هستی و ارورفری بودن کرییتور این جهان، اما در مصراع دوم گه زده به مصراع اول.

[واقعی با اندکی دخل و تصرف]

هر صبح با احساس سگ اصحاب کهف

صبح اول وقت وبلاگ‌ها رو چک می‌کنم؛ می‌بینم که پست‌های مینیمال رو نمی‌فهمم، جک‌ها رو متوجه نمی‌شم، تحلیل‌ها برام غریب هستن؛ انگار که در مورد دنیای دیگه‌ای نوشته شده‌ان. اخبار رو چک می‌کنم، تازه متوجه می‌شم که باید پیش‌نیازهاشون رو می‌دونستم. از دیشب تا امروز صبح خیلی اتفاق‌ها افتاده‌ان و من خبر نداشته‌ام. سرعت اتفاق‌ها خیلی زیاد شده‌ان. خیلی….