فرزندخواندگی: پیوند (bonding) در برابر دل‌بستگی (attachment)

با هر دو مادرم دو ارتباط ویژه‌ی مختلف دارم. از مادر زیستی‌ام ممنون‌ام که به من زندگی داد و در اون نه ماهی که با هم بودیم عاشقانه دوست‌ام داشت. از مادرم ممنون‌ام که از من چنان مراقبت کرد که تنها از یک مادر بر می‌یاد – همیشه در کنارم بود، چه وقتی که مریض بودم، چه وقتی که ناراحت بودم و چه وقتی که ساندویچ کره و مربا لازم داشتم. این طور نبود که یکی از این رابطه‌ها از اون یکی رابطه به‌تر یا مهم‌تر باشه. من به هردوشون نیاز داشتم.

فرزندخوانده

پیوند بین دو نفر فرایندی زیستی است. در رحم، بین زن باردار و کودک به دنیا نیامده‌اش شکل می‌گیرد. از طرف دیگر، دل‌بستگی بعد از تولد و خارج از رحم شکل می‌گیرد. مادران زیستی و کودکان‌شان پیوند برقرار می‌کنند. از طرف دیگر بین پدر و مادر با نوزادان و کودکان فرزندخوانده‌شان دل‌بستگی شکل می‌گیرد. هردوی این رابطه‌ها برای سلامت فرزندخوانده حیاتی‌اند.

این پست برگرفته از کتاب Adoption Wisdom: A Guide to the Issues and Feelings of Adoption نوشته‌ی دکتر مارلو راسل بود که با اجازه از خود نویسنده نوشته شده.

البته نمی‌خوام دخالت کنم‌ها

ما بارها و بارها با مساله‌ی اظهار نظر دیگران در مورد بچه داشتن‌مون برخورد داشته‌ایم. از اطرافیان نزدیک گرفته تا کسانی که فقط یکی دو بار دیده بودیم، به خودشون اجازه می‌دادن در مورد بچه داشتن ما و آوردن بچه نظر بدن. در همون زمان که داشتن اظهار نظر می‌کردن، یک بچه هم داشتیم: اصرارشون بر بچه‌ی دوم بود. این که می‌گفتم ترجیح من اینه که بچه‌ی دوم زیستی نباشه و از راه فرزندخواندگی باشه هم براشون قانع کننده نبود. خیلی وقته که قبل از هر مهمونی، باید خودم رو آماده کنم که در حد توان‌شون، مهمونی رو بهم کوفت کنن.

در کل رک و روراست‌ام و تا جایی که شده، خیلی صریح و محترمانه سعی کرده‌ام که بگم بچه یک مساله‌ی شخصیه و قرار نیست در این مورد در زندگی دیگران اظهار نظر کنیم. چند مورد دل‌خوری پیش اومده و چند مورد هم «متوجه شده‌اند» و پذیرفته‌اند. البته از همون کسانی که به قول خودشون «متوجه شده‌اند» و قبول کرده‌اند که دخالت در این مورد کار درستی نیست، دیده‌ام که ناخودآگاه این توصیه‌های بچه‌داری گاه و بی‌گاه از دهن‌شون پریده بیرون.

به نظرم می‌رسه که دخالت در موضوع بچه‌دار شدن دیگران چنان عمیق و درونیه که به ناخودآگاه‌شون نفوذ کرده و بازدارندگی آگاهانه تنها تا حدی جواب می‌ده. هر لحظه ممکنه کنترل‌شون رو از دست بدن و ناخودآگاه باز هم نظر بدن. شاید هم این رفتار ریشه‌ی تکاملی (فرگشتی) داشته باشه؛ نمی‌دونم.