Category Archives: موسیقی

یکی از موسیقی‌های فیلم «همه چیز درباره‌ی مادرم» از اسماعیل لو

«اسماعیل لو» موسیقی‌دان سنگالی است. یکی از ساخته‌هاش قطعه موسیقی «تاجابون» (اگر درست نوشته باشم) باعث محبوبیت ششمین آلبومش و به دنبالش باعث محبوبیت بین‌المللی خود موسیقی‌دان شد. در بالا این موسیقی رو گذاشته‌ام.

اگر فیلم «همه چیز درباره‌ی مادرم» ساخته‌ی «پدرو آلمودووار» رو دیده باشین، این موسیقی رو در جایی از فیلم شنیده‌این. اون فیلم رو هم خیلی توصیه می‌کنم؛ جزو فیلم‌هایی بود که بعد از این که سال‌ها از تماشا کردنش می‌گذره، هنوز در ذهنم مونده.

موسیقی نوبار نوبار

گروه Bratsch یک گروه موسیقی فرانسویه که یکی از منابع الهام‌شون موسیقی‌های کولی‌هاست. در ویدیوی اول اجرایی از قطعه موسیقی‌ای به نام «نوبار» رو آورده‌ام که این گروه خونده. برای من حال و هوایی از نوروز رو در خودش داره. از قرار معلوم «نوبار نوبار» قطعه‌ی معروف ارمنی باشه (اطلاعات من دقیق نیست). در ویدیوی دوم می‌تونین یک اجرا از نوبار نوبار رو ببینین.

تنها می‌مانم: ترانه‌ای از آمل بنت

«آمل بنت» (با نام قبلی آمل بشیر) خواننده‌ی بیست و هشت ساله‌ی فرانسوی، از پدری الجزایری و مادری مراکشی است. یکی از قطعه‌هایی که خیلی علاقه داشتم و در چند روز گذشته بارها گوش کرده‌ام، ترانه‌ی تلخیه به نام «تنها می‌مانم» (Je reste seule). در پایین متن فرانسوی و ترجمه‌ی انگلیسی‌اش رو هم آورده‌ام. این رو هم اضافه کنم که به نوشته‌ی ویکی‌پدیا، آمل بنت توانایی‌اش رو داره که در whistle register بخونه. اطلاعاتی در این زمینه ندارم؛ فقط متوجه شدم که whistle register بالاترین vocal register در صدای انسانیه (فارسی‌هاشون رو هم بلد نیستم). اگر اطلاعاتی دارین، لطف کنین و در میون بگذارین.


 

Je reste seule

Maman j’ai mal, Maman je souffre
Je ne sais vers qui me tourner
Pour m’aider à sortir du gouffre
Dans lequel la vie m’a jeté
Maman j’ai peur, Maman je brûle
Hier le ciel m’était offert
Aujourd’hui le monde bascule
Je vis tous les feux de l’enfer
Je reste seule

Quand tout s’effondre autour de moi
Je reste seule
Quand tout me file entre les doigts
Je reste seule
En perdant mes rêves et ma foi
Je reste seule
Sans lui, sans joie
Je reste seule
Avec mes doutes et mes peurs
Je reste seule
Quand tout me trahit et tout meurt
Je reste seule
Sur les débris de mon bonheur
Je reste seule, toute seule

Maman je suis à l’agonie
Que vont être mes nuits, mes jours
Pourrais-je supporter la vie
Sans la chaleur de notre amour
Maman je suis face à moi-même
Ridicule cherchant mes mots
Avec des milliers de “je t’ aime”
Noyés de larmes et de sanglots
Je reste seule

Quand tout s’effondre autour de moi
Je reste seule
Quand tout me file entre les doigts
Je reste seule
En perdant mes rêves et ma foi
Je reste seule
Sans lui, sans joie
Je reste seule
Avec mes doutes et mes peurs
Je reste seule
Quand tout me trahit et tout meurt
Je reste seule
Sur les débris de mon bonheur
Je reste seule
Maman regarde-moi
Je reste toute seule
Sans joie

Je reste toute seule

Taken from http://lyricstranslate.com/en/Je-Reste-Seule-I-stay-alone.html#ixzz2ufVEyw00

I stay alone

Mother I feel bad, mother I hurt
I don’t know who to turn to
To help me get of the abyss
Life has thrown me into
Mother I am afraid, mother I’m burning
Yesterday the sky was open for me
Today life changes radically
I flee all the fires in Hell
I stay alone.

When everything crumbles around me
I stay alone
When everything slips through my fingers
I stay alone
Losing my dreams and my faith
I stay alone
Without him, without joy
I stay alone
With my doubts and my fears
I stay alone
When everything betrayed me and everything died
I stay alone
On what’s left of my luck/my happiness*
I stay alone, all alone

Mother I am agonizing
How my nights and my days will be like ?
Will I be able to bear the life?
Without the warmth of our love?
Mother I am facing myself
Ridiculous, trying to find my words
With thousands of “I love you”
Drowned in tears and in sobs
I stay alone

When everything crumbles around me
I stay alone
When everything slips through my fingers
I stay alone
Losing my dreams and my faith
I stay alone
Without him, without joy
I stay alone
With my doubts and my fears
I stay alone
When everything betrayed me and everything died
I stay alone
On what’s left of my luck/my happiness
I stay alone
Mother look at me
I stay all alone
Without joy

I stay all alone

Taken from http://lyricstranslate.com/en/Je-Reste-Seule-I-stay-alone.html#ixzz2ufVNeC00

با آوازش به آرامی مرا می‌کشد

«با آوازش به آرامی مرا می‌کشد» نام ترانه‌ایه که در حدود چهل سال پیش ساخته شده و از اون موقع خواننده‌های زیادی نسخه‌های متعددی از اون رو خونده‌ان. اولین اجرا از «لوری لیبرمن» بود که در ویدیوی پایین این اجرا رو می‌شنوین. در مورد منشا این ترانه اختلاف نظرهای زیادی هست که در صفحه‌ی ویکی‌پدیا مفصل نوشته شده.

«لورتا فلک» در پرواز لوس‌آنجلس به نیویورک در رادیوی هواپیما اجرای لوری لیبرمن رو شنید. همون جا از ترانه خوشش اومد و وقتی به نیویورک رسید، سراغ «چارلز فاکس»، سازنده‌ی موسیقی رفت؛ بعدتر تمرین کرد و همین قطعه رو بازخوانی کرد. در یکی از اجراهای زنده، به عنوان اجرای بعد از پایان (که حاضرین خواننده یا نوازنده رو دعوت می‌کنن که یک اجرای دیگه داشته باشه و اصطلاحن encore گفته می‌شه)، این قطعه رو اجرا کرد که با استقبال غیرمنتظره‌ی حاضرین مواجه شد.

اجرای لورتا فلک اجرای موفقی بود: جزو پرفروش‌ترین‌ها شد و جایزه‌ی گرمی رو به ارمغان آورد. در رتبه‌بندی مجله‌ی رولینگ استون، جزو پونصد موسیقی برتر تمام دوران‌ها قرار گرفت و به تالار مشاهیر گرمی راه پیدا کرد. در پایین اجرای لورتا فلک رو می‌شنوین.

نسخه‌های متعدد و متنوعی از این ترانه بارها در کشورهای مختلف اجرا شده. یکی از اجراهای مورد علاقه‌ی من از گروه «فیوجیز»، یک گروه موسیقی هیپ‌هاپ آمریکاییه. به موسیقی هیپ‌هاپ علاقه‌ی چندانی ندارم و در واقع درکش نمی‌کنم؛ اما این اجرا واقعن به دلم نشست. اجرای این گروه رو می‌تونین در پایین بشنوین.

موسیقی روز: کور شده از شب

خواننده‌ی ترانه‌ی پایین با عنوان «کور شده از شب»، «زاز» خواننده‌ی سی و سه ساله‌ی فرانسویه. شاید معروف‌ترین ترانه‌ی این خواننده Je Veux به معنای «من می‌خواهم» باشه، اما من این قطعه رو ترجیح می‌دم. آوازش تلخی‌ای داره که شیرینه. در سه روز گذشته به طور متوسط روزی ده بار بهش گوش کرده‌ام. ترجمه‌ی انگلیسی متن آهنگ رو هم از این‌جا پیدا کردم که بعد از ویدیو آورده‌ام.

Blinded in the night by fatal flashes of light
just missing the cars, with pupils like pinheads.
I’ve waited a hundred years for you on black and white roads
you came whistling past

Blinded in the night by fatal flashes of light
kicking around tin cans, as clueless as a ship
if I’ve blown my mind, I love you and even worse
you came whistling past

Blinded in the night by fatal flashes of light.
will you love life or just watch it go by?
Our nights smoked, almost nothing’s left
but your cinders in the morning

On this train filled with life’s headaches
At the next station, young european
lay your hand out, sink it to the bottoms of my heart

Blinded in the night by fatal flashes of light.
one final lap, with the hand stretched out.
I’ve waited a hundred years for you on black and white roads
you came whistling past

جنگ تمام می‌شود

با اتفاق‌های روز دنیا به نظر می‌رسه که این انسان فعلن جای کار داره: احمق‌های زیادی بر سر کارن و روش‌های احمقانه برای مسایل هم رایج، معمول و پذیرفته شده هستن. هزینه‌ی وحشی‌گری‌های این موجودات رو هم بیش‌تر کسانی می‌پردازن که آزاری به کسی نداشته‌ان؛ تنها خواسته‌شون این بوده که زندگی کنن.

ویدیوی زیر با عنوان «جنگ تمام شده» رو «سارا برایتمن» و «کاظم الساحر» خواننده‌ی عراقی خونده‌ان که به حال و روز این روزها می‌خوره (یا امیدوارم که بخوره). متنش رو هم می‌تونین در این صفحه پیدا کنین. در ضمن در مورد عشوه‌های احتمالی سارا برایتمن در ویدیوکلیپ هیچ مسوولیتی ندارم.


احساس از کجا می‌آید؟

سال‌ها پیش کتابی خوندم که مصاحبه‌ای بود با فرامرز پایور. از سختی کوک کردن سنتور می‌گفت و این که همین سختی کوک، استفاده از سنتور رو در اکسترهای بزرگ ناممکن کرده. فکر کنم مصاحبه کننده پرسید که اگر دستگاه کامپیوتری ساخته بشه که به صورت اتوماتیک و سریع سنتور رو کوک بکنه چه‌طور؟ فرامرز پایور (نقل به مضمون) گفت که ممکن هست، اما وقتی به وسیله‌ی کامپیوتر کوک بشه، دیگه ساز اون حس و حال رو نخواهد داشت.

همون موقع برام سوال شد که مگه منشا حس و حال چیه که با کوک کامپیوتری حاصل نمی‌شه، اما با کوک انسانی حاصل می‌شه؟ بعد از سال‌ها، دوباره چند روز پیش همون موضوع برام سوال شد.

اگر کامپیوتر کوک‌کننده‌ی سنتور دقت صددرصدی داشته باشه، نتیجه این می‌شه که نت‌ها دقیقن همونی می‌شن که باید باشن (هرکدوم یک فرکانس مشخص دارن). اما انتظار دارم که یک انسان اشتباهش بیش‌تر از کامپیوتر باشه و هیچ نتی رو نتونه به اندازه‌ی کامپیوتر، نزدیک به فرکانس مورد نظر دربیاره. نتیجه این که (اگر درست نتیجه‌گیری کرده باشم)، منشا حس و حال از نظر پایور، خطای انسانی موقع کوک کردن سازه.

یک آزمایش ساده انجام دادم: هر نت سنتور با استفاده از چهار سیم نواخته می‌شه. پس ما هم می‌تونیم به جای هر نت، چهار نت مشابه استفاده کنیم. با اجرای چند نت، یک قطعه موسیقی ساده اجرا کردم و نتیجه رو ضبط کردم. در مرحله‌ی دوم فرض کردم یک انسان سنتور رو کوک کرده و در کارش خطا داشته. کوک نهایی هرکدوم از سیم‌ها، یک توزیع نرمال خواهد بود که میانگینش فرکانس مورد نظر برای اون نت هست و انحراف معیارش هم دو. در ضمن عدد دو رو با دست‌کاری و بازی به دست آوردم، وگرنه که هیچ دلیل خاصی پشت انتخاب این عدد نیست (اگر پیشنهادی دارین لطفن مطرح کنین). نتیجه این می‌شه که بعد از کوک به وسیله‌ی انسان، به جای هر نت، چهار نت مختلف با توزیع نرمال حول فرکانس مورد نظر خواهیم داشت. همون قطعه موسیقی ساده رو دوباره اجرا کردم و حاصل رو ضبط کردم.

در پایین هر دوی قطعه‌ها رو گذاشته‌ام. می‌تونین حدس بزنین کدومش خطای کوک داره و کدومش بدون خطاست؟ آیا یکی‌شون بیش‌تر به دل‌تون می‌نشینه یا هردو براتون یکی هستن؟

اگر نظری دارین یا فکر می‌کنین اشتباهی داشته‌ام، لطفن مطرح کنین. تا این‌جا فقط یک توضیح به نظر من می‌رسه: اگر کوک‌ها دقیق باشن، نسبت تقسیم فرکانس نت‌ها به هم مشخص و اعداد گویایی هستن. اگر فرکانس‌ها عددهای واقعن تصادفی (گیرم حول و حوش عدد اصلی) باشن، نسبت تقسیم فرکانس نت‌ها به هم عددهای گنگی خواهند بود. شاید همین گنگ بودن نسبت‌هاست که از نظر پایور منشا حس تلقی می‌شده.

سوال پایانی: در مورد منشا حس در دیگر هنرها چه‌طور؟ آیا ماهیت اصلی «احساس» همون خطای انسانیه؟


غم کولی‌ها

null

کولی‌ها بزرگ‌ترین اقلیت نژادی در اروپا هستن. خانه به دوشن و معروف به موسیقی و رقص و آواز. در عین حال از طرف دیگران مورد تبعیض هستن و به نوعی معضل به حساب میان (+).

چند فیلم از «تونی گتلیف» دیده‌ام که همگی به نوعی به مساله‌ی کولی‌ها اشاره داشتن. تونی گتلیف، کارگردان فرانسوی-الجزایری، خودش هم در اصل از کولی‌ها بوده.

موفق نشده‌ام فیلم «ترنسیلوانیا» رو پیدا کنم و هیچ جا در دسترس نبوده. قطعه موسیقی زیر رو از این فیلم پیدا کرده‌ام که هربار که گوش می‌کنم، سِحر می‌شم: شادی و سرزندگی‌ای که در ظاهر نشون می‌ده و غمی که در لایه‌های پایین به همراه داره. همین پدیده رو در فیلم‌های تونی گتلیف دیدم؛ فیلم‌هایی مثل «غریبه‌ی خل و چل» و «کورکورو».


هم‌خوانی دختر با پدری که سال‌ها پیش رفته بود

یاسمین لوی دو سال سن داشته وقتی پدرش رو از دست می‌ده*. دستش از پدر کوتاه بوده، اما کوتاه نیومده: یکی از آوازهای ضبط‌شده‌ی پدرش رو بیرون کشیده، با کمک کامپیوتر دست‌کاری کرده و برای خودش جایی باز کرده که همراه با پدرش آواز بخونه. نتیجه هم قطعه موسیقی «چوپان» هست که پایین آورده‌ام: هم‌خوانی دختر و پدر.

از یک طرف این دست و پا زدن و تلاش برای آواز خوندن با پدری که سال‌ها پیش درگذشته، وجود خارجی نداره و هیچ خاطره‌ای هم ازش نیست، تلخه. اما از طرف دیگه مایه‌ی تحسینه. یاسمین لوی ناله نکرد؛ سرش رو بالا گرفت و هرکاری که از دستش بر می‌اومد انجام داد: با پدرش آواز خوند. اگر دختر من برای من چنین کاری بکنه، تا قیام قیامت روحم رو شاد نگه داشته.

توضیح: پدرش، اسحاق لوی، آهنگ‌ساز و خواننده‌ی آوازهای مذهبی و یکی از پژوهش‌گران پیش‌گام در زمینه‌ی موسیقی لادینو بوده. لادینو هم زبانیه عمدتن ترکیبی از زبان‌های عبری و اسپانیایی. برای یک همکارم که اسپانیایی بلده و یک همکار دیگه که عبری بلده، این آهنگ رو پخش کردم و این دوتا، با هم‌دیگه، در مجموع، موفق شدن شعرش رو متوجه بشن.

* در مورد سن یاسمین لوی موقع فوت پدرش، اگر از تاریخ‌ها درست متوجه شده باشم این گزاره درسته.