اين همه سبك سنگين كرد، اين همه حساب كتاب كرد، اين همه بهينه سازي كرد… زماني فهميد لازم نبوده كه ديگه چيزي از عمرش نمونده بود….
All posts by روزبه
وبلاگنويس شناسي باليني
از يك نظر وبلاگها دو گروه هستن:
1) اونهايي كه نويسنده در پايان پستاش مينويسه: «واي خدا جون مرسي!»
2) بقيه
خوشبختي واقعي واقعي واقعي
تمام اين گفتهها كه انسان به سعي و تلاش زنده است و هركس در هر مقامي به هر چيزي كه بخواد ميرسه و تواناييهاي انسان حد و مرز نداره، قبول!
با اين وجود گاهي شك ميكنم كه شايد كساني هستن كه براي درد كشيدن به اين دنيا پا ميذارن، با درد زندگي ميكنن و با درد هم از دنيا ميرن و هيچ كاري هم از دستشون بر نميياد.
افسانه تكاملي
بابا جان يه افسانه در آوردن به اسم تكامل، يه عمره ملت رو سر كار گذاشتن…به خدا….
درود بر سه سيد فاطمي: خميني، خامنهاي، خاتمي
كم كم دارم شك ميكنم: نكنه سال هفتاد و شيش و بعدش سال هشتاد، انتخاب محمد خاتمي از طرف ملت ايران فقط به خاطر سيد بودنش بوده؟
لعنت بر يزيد
باباجان! عطسه ميكني، بكن. ديگه اون سلام بر حسين بعدش چي بود؟
ساكت نمون!
– تو هم برامون حرف بزن، يه چيزي بگو!
…
و هميشه براي من اين شروع سكوته.
توقع
اگر راضي هستي، مواظب باش برات عادي نشه. به محض اين كه بديهي شد، از بين رفته و بايد به فكر چيز جديدي باشي.
كمی فكر كنین… كمی بیشتر لطفا
داشتم به اين فكر ميكردم كه شايد بتونيم فرض كنيم كه يك هواپيما اگر به سرعت خاصي برسه، از زمين بلند ميشه. حالا در هر زماني هم كه به اين سرعت برسه فرقي نميكنه، به محض اين كه به اون سرعت رسيد بلند ميشه. حالا اگر يك هواپيما از لحظهي حركت شتاب ثابتي داشته باشه، حتما پس از طي زمان مشخصي به اون سرعت ميرسه و بلند ميشه. به عبارت ديگه ميشه گفت كه پس از طي مسافت مشخصي هواپيما از زمين بلند ميشه كه اون مسافت با شتاب رابطه داره. حالا هرچهقدر كه شتاب بيشتر باشه، هواپيما زودتر از زمين بلند ميشه و شتاب كه به سمت بينهايت ميل ميكنه، مسافت لازم براي بلند شدن هواپيما هم به سمت صفر ميل ميكنه. يعني حالتي هست كه هواپيما ميتونه درجا از زمين بلند بشه!
هيجان انگيز نيست؟
باز هم باريكلا به اقليتها
از نشانههاي اين كشور يكي اين كه كساني كه تمايلات همجنسخواهانه دارن خيلي راحتتر ظاهر ميشن و در اجتماع حضور دارن و كار ميكنن و به هر حال ديده ميشن.
به اين نتيجه رسيدهام كه اين گروه از آدمها الزاما موجودات عجيب و غريبي نيستن و اتفاقا خيلي هم بيآزار هستن.
نتيجهي نهايي كه گرفتم اين بود كه عموما كساني كه در اكثريت نيستن خوب از آب در ميان. به عنوان مثال در ايران غيرمسلمونها (تا اون جايي كه من ديدم) همگي خوب بودن و يا اصلا در كرهي زمين خودمون، غير از انسان بقيه موجودات (كه الان ديگه اكثريت رو در دست ندارن) خوب از آب در اومدن و به همين ترتيب.
درست نميدونم اين خصوصيت اكثريت بودنه كه جنبههاي زشت رو نشون ميده يا مساله از جاهاي ديگهاي آب ميخوره.