در موسیقی زیر به این موضوع هم دقت کنین که تا چه اندازه تنوع و پیچیدگی داره و این که چه قدر تکرارش (مثلا زمزمهاش بدون اشتباه خوندن) مشکل خواهد بود. اعتقاد دارم که سخت بودن تکرار یک اثر هنری، به نوعی نشون دهندهی غنی بودن اون اثره.
لایههای بیقید و بند درون
هیچ وقت اجازه ندین دو استاد، همزمان و در یک جلسه، در مورد تحقیق شما نظر بدن مگر این که موضوع تحقیقتون چیزی باشه شبیه به این: «بررسی تجربی اثرات حرف زدن بدون محدودیت در شرایط عدم تفکر کافی».
زندگی معتادانهی سگی
دو روز پیش بهروزرسانی (update) سیستمعاملام (ubuntu) آماده شد و من هم بدون معطلی انجام دادم. معمولا بهتره که کمی صبر کنیم و بعد بهروزرسانی رو انجام بدیم که اشکالاتاش برطرف شده باشن و نسخهی پایدارتری گرفته باشیم. اما من نتونستم مبارزه با نفس کنم و این کار رو کردم و نتیجه این شد که از کل کامپیوترم یک صفحهی همیشه سیاه بدون هیچ انتخابی برای من باقی موند.
بعد از دو روز و با صرف وقت و دو شب همراه با کابوس تونستم همه چی رو درست کنم و زندگی رو از سر بگیرم. اما بدون اغراق زندگیام مختل شد. کار درسیام به مقدار زیادی به تعلیق در اومد. ارتباطاتام با دوستانام هم به مقدار زیادی با اخلال مواجه شد، چون که ایمیل یکی از ابزارهای مهم ارتباطیام هستن.
در قدم اول باید گفت که سگ توی این زندگی که تا این اندازه وابسته به یک کامپیوتر چسکی هستم. میدونم که احمقانه است و زندگی تحصیلی (و از جمله زندگی تحقیقی) و زندگی اجتماعی قاعدتا نباید تا این اندازه بسته به کامپیوتر باشن، اما هستن. حالا یک راه حل اینه که کامپیوتر (و تمام این امکانات ارتباطی همراهاش) رو هم جزیی از زندگی بدونم و مقاومتی نکنم. در این حال با همون اعتیاد قبلی زندگی رو ادامه بدم. همینی باشه که هست. این راه به نظر راحت مییاد، اما یک حسی میگه که یک اشکالی داره. یک راه دیگه هم کمی مقاومته. سعی کنم از راههای دیگهای هم برای پیشبرد امور زندگیام استفاده کنم. برای تحقیق خودم رو ملزم کنم که از کاغذ و خودکار استفاده کنم. هر سوالی رو فورا توی گوگل تایپ نکنم، بلکه کمی فکر کنم. کمی کتاب کاغذی بخونم. انواع دیگهای از ارتباطات با دوستان، حتا اگر شده تلفنی، شکل بدم.
فعلن کمی تلاش کنم راه حل دوم رو وارد زندگی کنم…
مبارکا باشه
این مجموعه یادداشتها هم سه ساله شدن. این رو گفتیم که لال از دنیا نریم.
فرکانسهای بالا در اتفاقات روز
اگر به این وبلاگ سر زدین که از آخرین نظریات نویسنده در مورد بوب کویک یا شادی صدر خبردار بشین، شرمنده.
بالاخره دو کلام احتمالات که میفهمیم
We’re experiencing an issue affecting less than 0.00009% of the Google Mail user base. The affected users are unable to access Google Mail.
یا من مثل سگ بدشانس هستم یا گوگل مثل سگ دروغ میگه.
آیا واقعا انسانها تا این اندازه متفاوت هستند؟
نمیشه به راحتی حکم کلی داد، اما احساس میکنم بین بعضی خصوصیتها در آدمهایی که میبینم و بعضی اعتقاداتشون که به نظر بیربط مییان، رابطه هست. منظورم اینه که مشاهدهی یکی میتونه وجود اون یکی رو با احتمال خوبی پیشبینی کنه.
گروه اول: کسانی هستن که برای مکان تقدس قایل هستن. مثلا فلان نقطه از زمین مهمتر از نقاط دیگه است فقط به خاطر این که اون نقطه از زمینه. کسانی هستن که برای زمان تقدس قایل هستن. فلان زمان مشخص و به صورت تناوبی تکرار شونده، از اهمیت بیشتری به نسبت دیگر زمانها برخورداره و همین زمان میتونه باعث شادی یا غم یا روحانیت احتمالی در اون زمان بشه. کسانی هستن که برای اشیا تقدس قایل هستن. مثلا کسانی که برای تسبیحی که از فلان مکان رد شده اهمیت بیشتری قایل هستن تا تسبیحی که از اون مکان رد نشده.
گروه دوم: کسانی که اگر تقدسی قایل باشن، اون رو نه ناشی از عوامل از پیش موجود، بلکه ناشی از تاثیری میدونن که فرد یا جسم یا هر چیز دیگهای بر محیط اطرافش گذاشته.
گروه سوم: گروهی که الزاما به تقدس اعتقادی ندارن.
گروه چهارم: کسانی هستن که قضاوت محدود به انسانها رو محدود به عملکرد خود انسان نمیدونن. مثلا کسانی که معتقد هستن که ازدواج یا عدم ازدواج پدر و مادر در مورد خود بچه هم تاثیر داره و بچه هیچ وقت از اون تاثیر رها نمیشه.
گروه پنجم: کسانی که ارزش انسان رو نه از انسان بودناش، بلکه از اعتقاداتش به مرام یا دین یا مسلک خاص میدونن.
گروه ششم: کسانی که بر اثر ذات انسان تاکید بیشتری دارن تا اثر محیط بر انسان.
گروه هفتم: کسانی که در مورد انسان ارزش اصلی رو برای اثر محیط قایل هستن و معتقد هستن که هر انسانی تحت تربیت میتونه (تقریبا) به هر انسان دلخواهی تبدیل بشه.
برداشت من اینه که اگر کسی از گروه اول باشه، احتمال زیادتری وجود داره که کمابیش در گروههای چهارم و پنجم و ششم هم بگنجه. از اون طرف هر چه قدر که به گروههای دوم و سوم تمایل داشته باشه، احتمال بیشتری هم وجود داره که متعلق به گروه هفتم هم باشه: کسانی که برای اثر محیط نقش بیشتری قایل هستن. برداشت دیگهی من اینه که این مساله الزاما مرتبط با دین نیست. چه آدم مذهبی و چه غیر مذهبی ممکنه که در هرکدوم از گروهها وجود داشته باشه.
من نمیدونم که این نتیجهگیریام تا چه اندازه دقیق و گویاست. اگر نظری دارین، لطفا مطرح کنین. خیلی دوست دارم صحبتهای دیگه رو هم بشنوم. اگر این صحبتهام تا حدودی درست باشن، میشه به نوعی نتیجهگیری کرد که بعدهای (ابعاد) انسان الزاما به اندازهی تعداد جنبهها و خصوصیتهای رفتاریاش نیست و میشه تعداد بعدها رو تا حدودی کاهش داد بدون این که دادهای از دست داده باشیم. به بیان دیگه انسانها رو میشه به گروههای محدودتری تقسیم کرد و تقسیمبندیاش همچنان منصفانه باشه.
همیشه فکر میکنیم نسل بهتری هستیم
آدم همیشه فکر میکنه از پدر و مادرش بهتره و اشتباههای اونها رو تکرار نمیکنه. تا این که بزرگ میشه و زندگی خودش رو تشکیل میده و تازه متوجه میشه که درست فکر میکرده. هم از پدر و مادرش بهتره و هم اشتباههای اونها رو تکرار نمیکنه.
تغییر
اگر میخواین احساس مفید بودن بکنین، حتا بیشتر از اونی که هستین، به این سایت change.org یک سر بزنین و چند طومار و نامه امضا کنین و لذت ببرین از این که در تغییر دنیا نقش دارین.
حساسیت فصلی
ای درختانی که مشغول به تولید مثل هستین!
ترتیب ما رو که دادین. خودتون رو نمیدونم….