Category Archives: انسان

بالکان

منطقه‌ی «بالکان» غم داره. موسیقی رو نگاه کنین؛ در شادترین موسیقی‌هاشون هم یک غم جاریه. غمی که از دردی حکایت داره که به هیچ ترفندی نمی‌شه پنهان‌اش کرد. این که چرا مردم این منطقه باید در رنج باشن رو نمی‌دونم….

در فیلم «زیرزمین»که مربوط به صربستانه و دیدن‌اش رو پیشنهاد می‌کنم، یکی از بازی‌گرها جایی خطاب به دوربین می‌گفت این داستان ماست و وضعیت ما همیشه همین بوده. همیشه درگیر جنگ بودیم و هستیم (جمله رو دقیق به یاد نمی‌یارم و به طور مبهم نقل به مضمون کردم). برای دیدن گوشه‌ی دیگه‌ای از تلخی‌های این منطقه، پیشنهاد می‌کنم فیلم «قبل از باران» رو ببینین که مربوط به آلبانیه.

در پایان پیشنهاد می‌کنم به این دو موسیقی گوش کنین که از بلغارستان هستند (اگر همه چیز طبق برنامه پیش بره، غم بلغارستان غم ما هم هست!).

عاشق نیستی که بفهمی

در بحبوحه‌ی اشغال عراق، یک گروه از فامیل‌های ما قصد سفر کربلا کردن. خیلی‌ها بهشون می‌گفتن که کار عاقلانه‌ای نیست و در اون وضعیت سفر به کربلا خطرناکه (مرتب اخباری از کشتار زائران به گوش می‌رسید). در جواب سرزنش یکی از آشناها، یک نفرشون این طور گفت: «عاشق نیستی که بفهمی».

نردیک به ده سال طول کشید تا بفهمم. اون زمان حساب دودوتا چهارتا بود: سفر به اون منطقه خطرناک بود. برای هیچ مکانی هم تقدس خاصی قایل نبودم (و الان هم نیستم) که بخواد دیدن‌اش ارزش چنین خطری رو داشته باشه. پس چه ضرورتی داشت؟… این زمان نظرم فرق کرده.

برای من عشق به یک مکان فیزیکی معنی نداشت. پوچ بود. الان خیلی از چیزهایی که من بهشون عشق دارم، برای خیلی‌ها بی‌معنی و پوچ هستن. برای من طبیعی بود که افراد اون گروه از بابت تصمیم‌شون سرزنش بشن. الان برای خیلی‌ها طبیعیه که من رو بابت بعضی خواسته‌های (به ظاهر نامعقول‌ام) سرزنش کنن.

زمان زیادی طول کشید تا بفهمم: خیلی از ماها چیزهایی داریم که عاشقانه دوست‌شون داریم و برای خیلی‌ها حماقتی بیش نیستن.

انگیزه‌ی اصلی من از نوشتن درباره‌ی غم

در چند پست درباره‌ی غم نوشتم. می‌تونین اون‌ها رو این‌جاها بخونین:

چند خطی درباره ی غم
اولین مرحله ی برخورد ما با غم: شوکه می شیم، بی حس می شیم، باور نمی کنیم و رد می کنیم
دومین مرحله ی برخورد ما با غم: آرزو کردن، حسرت خوردن، جستجو کردن
سومین مرحله ی برخورد ما با غم: احساسات شدید
چهارمین مرحله ی برخورد ما با غم: یاس و نا امیدی
آخرین مرحله ی برخورد ما با غم: بازسازی
چه‌گونه برخورد با غم را به بچه‌ها یاد بدهیم؟

کتابی در مورد فرزندخواندگی مطالعه می‌کردم که فصلی رو به غم و از دست دادن اختصاص داده بود. من هم قسمت‌هایی از اون رو بازنویسی کردم و این‌جا گذاشتم. اما انگیزه‌ی اصلی از نوشتن این پست‌ها این بود که احساس کردم جای کمی مطلب در مورد غم داشتن و ابرازش خالیه (جالبه که در انگلیسی از کلمه‌ی grieve استفاده می‌شه و به نظرم خیلی عبارت گویا و مشخصیه. موفق نشدم براش معادل مناسبی در فارسی پیدا کنم که همون مفهوم رو برسونه). به نظرم رسید که اول خودم و بعد خیلی از اطرافیان‌ام در این زمینه به آگاهی بیش‌تری نیاز داریم.

– خیلی‌ها هستن که مهارت ابراز احساسات در برخورد با از دست دادن رو ندارن (از واژه‌ی مهارت استفاده کردم چون به نظرم نوعی مهارته که باید آموخته بشه).
– از طرف دیگه خیلی‌ها هستن که توانایی همدردی مناسب با کسی که چیزی یا کسی رو از دست داده ندارن و تلاش‌هاشون برای هم‌دردی، به جای این که مفید باشه، به تنش بیش‌تر و ناراحتی بیش‌تر منجر می‌شه.
– از اون طرف هم به مهارت نیاز هست که شخصی که چیزی یا کسی رو از دست داده، بتونه تا حد امکان از پشتیبانی اطرافیان (که یک منبع بالقوه مناسب هست) استفاده کنه.
– مورد آخر این که کسی که از دست داده، باید بتونه در زمان متناسب و معقولی با قضیه کنار بیاد. به نظرم اگر که مراحل بروز غم و ناراحتی به شکل طبیعی و سالم طی نشن، شاهد این خواهیم بود که یک نفر در برخورد با یک حادثه به شکل غیرطبیعی برخورد می‌کنه و مثلا مدت ناراحتی‌اش بیش از اندازه‌ی معمول طول می‌کشه.

خوندن در این مورد خوبه. من اولش به خاطر بچه مطالعه کردم، اما بعد دیدم که خیلی به درد خودم خورد. همین که بدونیم چه جور واکنش‌هایی داریم و چه کارهایی از دست‌مون برمیاد، در شرایط نامساعد کمک می‌کنه.

چه‌گونه برخورد با غم را به بچه‌ها یاد بدهیم؟

بچه‌ها برخورد با غم رو از پدر و مادر یاد می‌گیرن. از طرف دیگه خیلی وقت‌ها پدر و مادر در هنگام غم، ناراحتی یا از دست دادن، بچه‌ها رو از دایره خارج می‌کنن که در جریان قرار نگیرن و آسیب نبینن. احتمال داره نظرات مختلفی در این مورد وجود داشته باشه، اما در منبعی که من خوندم، توصیه شده بود که در هنگام ناراحتی، بچه‌ها رو در جریان اتفاقات قرار بدین که به این وسیله برخورد با از دست دادن و غم رو یاد بگیرن.

بچه‌ها محکم‌تر از اونی هستن که پدر و مادرها فکر می‌کنن و توانایی‌شون برای کنار اومدن با این مسایل به‌تر از اونیه که تصور می‌شه. در عین حال سعی کنین بچه‌ها رو بیش از اندازه در معرض شرایط سخت یا واکنش‌های تند قرار ندین، چرا که ممکنه از ظرفیت‌شون فراتر باشه. به عنوان مثال، وقتی کسی از بستگان فوت می‌کنه، اون‌ها رو هم در مراسم شرکت بدین. وقتی شغل‌تون رو از دست می‌دین، اون‌ها رو در جریان این مساله که باعث ناراحتی‌تون شده قرار بدین. به این ترتیب می‌تونن احساسات خودشون رو بشناسن و بروز سالم و طبیعی ناراحتی رو از شما یاد بگیرن.

اگر چنین روشی رو پی می‌گیرین، حتما دقت کنین که بچه‌ها رو به خوبی در جریان قرار بدین که چه چیزی باعث ناراحتی شما شده و بهشون اطمینان بدین که این واکنش‌ها در این شرایط طبیعیه. در ضمن بهشون اطمینان بدین که این اتفاق‌ها تاثیری بر علاقه‌ی شما به اون‌ها نداره و شرایط اون‌ها امن و مطمئنه.

سیستم‌های پیچیده – سی و شش – معمای تک‌همسری

Image from The Rationale Male

بنا به نظر نویسندگان، پیش‌رفت‌های کشاورزی موجب افزایش نابرابری ثروت شد. در نتیجه مردانی پیدا شدند که توانایی مالی داشتند و چند همسر گرفتند و مردانی هم بودند که نمی‌توانستند ازدواج کنند. تعداد زیاد مردان مجرد که موفق به ازدواج نمی‌شدند، منجر به افزایش جرم و جنایت و تجاوز و دیگر خلاف‌ها می‌شد.

اما در جامعه‌ی فعلی نابرابری ثروت حتا از قبل هم بیش‌تر شده، اما برخلاف انتظار، تک‌همسری رواج بیش‌تری پیدا کرده. چرا؟
نویسندگان معتقد هستند تک‌همسری مزایایی برای اجتماع دارد و همین مزایا باعث شده‌اند که تک‌همسری در تکامل اجتماعی رایج شود. برای نمونه از برتری‌های تک‌همسری می‌توان موارد زیر را نام برد: تعداد مردان مجرد که موفق به یافتن همسر نمی‌شوند کم‌تر می‌شود و به دنبال آن نرخ جرم و جنایت کم‌تر می‌شود. کشمکش بین افراد هم کم‌تر می‌شود، در خانه همسران متعدد یک مرد با هم درگیر نمی‌شوند و در بیرون مردها درگیر رقابت با یکدیگر نیستند. مردها به جای رقابت با یکدیگر و به دنبال همسر گشتن، خانواده تشکیل می‌دهند، زمان بیش‌تری را با بچه‌های‌شان سپری می‌کنند (به نسبت مردهای با چند همسر)، به آینده نگاه می‌کنند و برای آینده‌ی فرزندانشان کار و تلاش می‌کنند. بهره‌وری اقتصادی بیش‌تر می‌شود (GDP بالاتر می‌رود) و متوسط فاصله‌ی سنی بین همسران هم کاهش می‌یابد. از طرف دیگر کاهش تقاضا برای دختران باعث افزایش سن دختران در اولین ازدواج خواهد شد و این هم به تبع باعث کاهش باروری می‌شود.

به عبارت دیگر، آن‌چه که باعث رواج تک‌همسری شد، مزایای آن بود که به مرور بر تکامل اجتماعی جوامع تاثیر گذاشت. برای خواندن اصل مقاله به این‌جا مراجعه کنید.