ای درختانی که مشغول به تولید مثل هستین!
ترتیب ما رو که دادین. خودتون رو نمیدونم….
All posts by روزبه
واقعی
یکی از آشنایان میگفت «این که در مناطق ساحلی زمینلرزههای بیشتر رخ میده، به خاطر بیبندوباری بیشتر در اون مناطق هست».
از مجازات بیبندوباری جسمی گفت، ولی از مجازات بیبندوباری مغزی چیزی نگفت….
It is not love
Romanized Japanese
ate mo naku jibun o yasumi tai hi ga aru
yowane o sukoshi dake tokihanachi tai hi ga aru
tsuyogari o tsuzuke te doko made mo hashiru daro u
keredo futo damari komu toki mo aru no daro u
tatoeba konna manten no hoshi no yoru
tatoeba koko de uchijini o shi taku naru
suna ni taoreru munashi sa yori mo
hitotoki no ningen no kokoro ni taore komi tai
ai de wa nai sore wa ai de wa nai
ai de wa nai sore wa ai de wa nai
yasashi sa hasa hodo muzukashiku wa nai
ataeru koto wa sahodo muzukashiku wa nai
ubaitoru koto sae mo kyooku wa nai
nanoni hito kara no megumi ni wa atozusaru
tatoeba konna manten no hoshi no yoru
tatoeba dare ka ni shitagat te shimai tai
sora o yokogiru kidoo no yoo ni
nanimokamo yukusaki o dare ka ni yudane taku naru
ai de wa nai sore wa ai de wa nai
ai de wa nai sore wa ai de wa nai
English Translation by Google
Some days to rest myself aimlessly
Although there are only a few complaints 解Ki放Chitai
Where will continue to run even tough
There are times when silence would speak to, but suddenly
For example, such a night sky full of stars
For example, where you’ll want to die in battle
Fall in the sand than the emptiness
Moments lying in the heart of human Komitai
Love is not love, it is not
Love is not love, it is not
Tenderness as much as it is not difficult
Giving is not so much difficult
Even fear is not stealing
Nevertheless, ((ruby | people | people stand back from grace)
For example, such a night sky full of stars
For example, someone who makes me want to follow
((Ruby | Simplified air | sky like crossing orbits)
委Netaku be all things to someone your destination
Love is not love, it is not
Love is not love, it is not
Birth Countries of Children Pictured: USA
Adoptive Families 2010 Hugs and Kisses Photo Contest
Jones Family
سیستمهای پیچیده – چهارده – وقتی هشتاد درصد ثروت جامعه در درست بیست درصد افراده
«تام کارتر» از یک مدل ساده برای توزیع ثروت صحبت کرد. فرض کنین در ابتدای کار در جامعه تعدادی آدم داریم (در این مورد چهارصد نفر، که در شکل بالا هر نقطه نشون دهندهی یک نفره) که هرکدوم یک مقدار مشخص پول دارن (مثلا هرکس پنجاه تومن). حالا قانون اینه که دو نفر آدم تصادفی انتخاب کنین و یک تجارت ساده بینشون شکل بدین: اولی یک تومن به دومی میده. این کار رو هم تکرار کنین. حالا حدس بزنین که بعد از یک مدت تکرار چه اتفاقی میافته. آیا همه همچنان ثروتشون کمابیش با هم برابره؟ آیا توزیع ثروت همچنان برابرانه است؟ (شاید نشه گفت که ثروت مساوی بین همهی آدمها الزاما عادلانه است)
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
کمی فکر کنین…
.
.
.
.
.
.
کمی بیشتر فکر کنین…
.
.
.
.
.
.
.
در واقع در اول کار توزیع ثروت به این شکله:
بعد که این قانون رو اعمال میکنیم، توزیع ثروت کمکم عوض میشه. یک قشر پولدار پیدا میشن و یک قشر کمپول. یک قشر متوسط هم هستن که اکثریت رو دارن (گروهی که در وسط هستن):
و بیشتر هم ادامه میدیم و این شکل توزیع ثروت تشدید میشه:
به عبارتی توزیع ثروت از توزیع نرمال (منحنی زنگولهای) پیروی میکنه. یعنی حتا با این قانون ساده (و شاید عادلانهی) مبادلات اقتصادی هم یک گروه پولدارتر میشن و یک گروه فقیرتر. اما در این پروسه ما یک چیز رو در نظر نگرفتیم (که باعث میشه که مدل خیلی دقیق نباشه). در مدل بالا هیچ محدودیتی برای حد پایین ثروت نذاشتیم، به این معنا که ثروت یک نفر میتونه منفی بشه یا به عبارت دیگه بدهکار بشه. در عکس بالا هم یک گروه هستن که ثروت منفی دارن. حالا فرض کنین که این محدودیت رو اعمال کنیم و یا به بیان دیگه به کسانی که پول ندارن، اجازهی خرج کردن پول ندیم. در این حال حدس بزنین که توزیع ثروت بعد از چند مرحله چه طور خواهد بود.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اول که قبل از شروع تجارتها توزیع به این شکله:
کمی که جلو بریم، توزیع در اوایل شبیه به همون توزیع نرمال هست، چون هنوز همه پول دارن که تجارت کنن. مثل این شکل:
اما با ادامهی مبادلات، کمکم شکل توزیع عوض میشه:
و اگه باز هم ادامه بدیم به این شکل در مییاد:
این توزیع به قانون نمایی معروفه که در سیستمهای پیچیده زیاد دیده میشه. در این توزیع تعداد خیلی کمی ثروت خیلی زیادی دارن و تعداد خیلی زیادی ثروت کمی دارن (به نوعی قانون معروف بیست هشتاد که میگه هشتاد درصد ثروت جامعه در دست بیست درصد افراده). یک نمونهی دیگه این که هشتاد درصد پروازهای دنیا به بیست درصد فرودگاهها انجام میشه. نمونههای خیلی زیادی هست که شاید بعدتر بیشتر در موردشون صحبت کردیم. این قانون به قدری در سیستمهای پیچیده زیاد دیده میشه که گاهی به نوعی شوخی در این جامعه تبدیل میشه.
اگر دوست دارین که با این قانون ثروت کمی بازی کنین، پیشنهاد میکنم به این صفحه سر بزنین و از برنامه استفاده کنین.
فرش ایرانی
Photo by Safa Daneshvar
I am wishing for the moon
Romanized Japanese
kimi ga imagoro naite’ru n’janai ka to omotta n’da
hitori dake de naite’ru n’janai ka to omotta n’da
donnani hidoi ichi nichi no owari demo
waratte kaette itta kimi dakara
yonaka ni hitori de naite’ru n’janai ka to omotta n’da
kimi wo kabau yuuki mo nagusame mo
nanihitotsu ukabazu miokutta
onore no nasake ni sainamarete
kimi ni nanika watashit agetakute
nanika nai ka nanika nai ka sagashimawatta n’da
yonaka no yane de neko wa tobu yonde tobu naite tobu
yonaka no yane de neko wa tobu yonde tobu naite tobu
kimi ni okutte agetai kara
otsuki-sama hoshii
yonaka no yane de neko wa tobu yonde tobu naite tobu
kimi ni okutte agetai kara
otsuki-sama hoshii
English Translation
I thought you’d be crying around now
I thought you’d be crying all alone
No matter how bad a day you had,
At the end of it, you always smiled and went home
So I thought you’d be crying alone in the middle of the night
I had no bravery to protect you, nothing to comfort you
I saw you off, unable to think of anything to do
I felt a twinge of conscience,
And I wanted to give you something
I looked all over for something, anything
In the middle of the night, a cat jumps on the roof
The cat calls and jumps, cries and jumps
In the middle of the night, a cat jumps on the roof
The cat calls and jumps, cries and jumps
I’m wishing for the moon
I want to give it you
In the middle of the night, a cat jumps on the roof
The cat calls and jumps, cries and jumps
I’m wishing for the moon
I want to give it you
Texts from wikia
عید شما هم مبارک
البته تبریک عید نوروز به جای خودش، امیدوارم که همگی هم سال خوبی داشته باشین. اما شاید این ایدهی گذاشتن یک عکس نامربوط در فیس بوک و «تگ» کردن دویست نفر نامربوطتر زیر اون عکس، اون قدرها هم ایدهی خوبی نباشه.
پس نوشت : از صبح همین طور برای من ایمیل مییاد که زیر عکسها این یکی خوشگله به اون یکی خوشگله میگه خانومی، چه قدر شیطون شدی؟ بووووووووس!
رعایت کنین سر جدتون.
آنان که دندانهای تمیزی دارند
تغییر دین برای من یک مسالهی خیلی شخصیه. یک چیزی تو مایههای عوض کردن مارک خمیردندون.
اگر در یک مکالمه به جای اسم دین اسم خمیردندون رو جایگزین کنیم، باز هم برای من فرقی نمیکنه: راستش من خمیردندون «داروگر» استفاده نمیکنم. البته قبلا استفاده میکردم، اما الان از خمیردندون «سیگنال» استفاده میکنم. امشب هم اومدم در مورد این تغییر مارک خمیردندونام صحبت کنم و شما رو قانع کنم که تصمیم درستی گرفتم. برای این موضوع با اجازهی همگی حدود یک ساعت وقت آقایون و خانوما رو میگیرم….
توضیح یک: دوستان کوتاه بیاین. یک چیزی میخواین که هر شب دندونهاتون رو بشورین، خب بشورین. دیگه دلیل این همه بحث و جدل و اصرار به قانع کردن دیگری رو نمیفهمم.
توضیح دو: به همین ترتیب، برخورد بعضی آدمها مثل این میمونه که من مدتها بخوام بحث کنم و شما رو قانع کنم که از مارک خمیردندونی استفاده کنین که من استفاده میکنم (و احتمالا شما هم تلاش برعکساش رو داشته باشین).
توضیح سه: در جمع دوستان گروهی هستن که بحثهای منظم بین اسلام و مسیحیت دارن. برای من چیزیه مانند سلسله بحثهایی پیرامون خمیردندانهای «داروگر» و «کرست» و معایب هرکدام.
باز هم از زندگی
اون تصویری که من از زندگی دارم، یک روند جاری هست که اینرسی زیادی هم داره. وضعیتهایی رو که تا حدی نزدیک به خودش هستن جذب میکنه. مثلا موجود بیمار دوباره به زندگی سالم برمیگرده. ماهیت زندگی هم نوسانیه: میره و برمیگرده. تکرار داره. به دور خودش میچرخه. اگر هم ضربهای بهش بزنین، تا حدی قابلیتاش رو داره که جبران کنه و دوباره به مسیر اصلیاش برگرده. یک چیزی شبیه به مسیر پررنگ در شکل زیر*.
حالا من هر کاری میکنم علت یک سری دست و پا زدنها رو نمیفهمم. چند مورد از چالشهایی که اخیرا دیدهام این بودهان که همکار در گروه اصرار داره که نشون بده همه کار رو خودش کرده و دیگران کاری نکردن و برای این کار از هیچ ابزاری دریغ نمیکنه. اون یکی در یکی از شخصیترین حوزههای زندگیاش یک تصمیم گرفته و اصرار داره که به زور دیگران رو هم قانع کنه که تصمیم درستی گرفته. یکی دیگه هنوز هم دغدغهی این رو داره که به دیگران ثابت کنه که از مخالفان فکریاش روشنفکرتر و فهمیدهتره و برای این کار حتا از فحش هم دریغ نمیکنه و خیلی موارد مشابه دیگه.
شاید سن من زیاد شده باشه که اینطور فکر میکنم، اما الان دیگه این هیجانات برام پوچ شدهان. تغییرات زیاد و دست و پا زدنهای زیاد خیلی به نظرم بیمعنی شدهان (به عبارت دیگه علت فرکانسهای زیاد در رفتار، مثل تغییرات زیاد در رفتار آدمها رو درک نمیکنم). به نظرم یک حقیقت جاری و دایمی و ارزشمند مثل زندگی وجود داره و این ملت هنوز دارن چنان در مورد چیزهای دیگه دست و پا میزنن که اصل مطلب، که به نظر من زندگیه، رو فراموش کردهان. شاید اون لذت پنهانی که در کار گروهی هست رو ندیده که اینطور به دنبال اعتبار شخصی میگرده. شاید از لذت داشتن دین و عقیدهی شخصی ولی همچنان با دیگران ارتباط دوستانه داشتن خبر نداره که الان نمیتونه بدون بحث دینی از زندگی حرف بزنه. شاید هنوز نمیدونه که در دیدن موجودات زنده به عنوان یک موجود زنده (و نه چیز دیگه) لذتی هست که روشنفکر بودن یا نبودن دیگه مساله نیست.
پیشنهاد میکنم به بچهها بیشتر دقت کنین. دیشب در میان یک بحث داغ دینی، بچهای حدودا یک ساله در جمع بود که تنها هدفاش این بود که دستاش رو به یک میز بگیره و با سختی زیاد بلند بشه. بعد هم با مشقت دور میز راه میرفت (راه رفتناش تجسم عینی تعادل ناپایدار بود!). هر از گاهی هم اسباببازیاش رو به روی میز میکوبید و بدون هیچ قید و بندی صداهای نامفهوم از خودش در میآورد. برای من این بچه نمادی بود از مسخره کردن بعضی دست و پا زدنهای بزرگترها. نمادی بود از زندگی. این که زندگی همچنان جاریه و بدون این چسبیدنها به دنیا و دست و پا زدنها، همچنان ادامه داره. و خوب به نظرم نیاز به گفتن نیست که اون بحث به جایی نمیرسه ولی اون بچه همچنان راهش رو ادامه میده.
* این تصویر مربوط به نوسانکنندهی van der Pol هست که بعدتر در موردش بیشتر مینویسم.