Boston Public Garden
All posts by روزبه
درجهی سانتیگراد به مثابهی ناموس
مکالمهی جدی و واقعی، نقل به مضمون:
«یعنی تو در مورد من چی فکر کردی؟… فکر کردی من از درجهی فارنهایت استفاده میکنم؟»
سیستمهای پیچیده – بیست و یک – نشانههایی برای پیشبینی یک انقلاب در آینده نزدیک
آیا میتوان وقوع انقلاب در یک کشور را پیشبینی کرد؟ دست کم آیا میتوان علامتهایی که نشاندهندهی تغییر عمده باشند را پیشاپیش تشخیص داد؟
یکی از موضوعهای همیشه جالب برای من تغییر فاز یا به عبارت دیگر phase transition بوده. به طور کلی تغییر فاز به این معناست که وضعیت یک سیستم به وضعیت دیگری تغییر کند و این تغییر تنها «کمی» نباشد، بلکه «کیفی» هم باشد. یک نمونهی معروف از تغییر فاز، تغییر ماده از حالت جامد به مایع و یا برعکس است که خصوصیات کیفی ماده هم تغییر میکنند. شاید یک نمونهی دیگر گذار «کودک» به «نوجوان» در سن مثلا دوازده سالگی باشد در حالی که تغییر سن کودک از هفت ساله به هشت ساله الزاما تغییر فاز نیست بلکه تنها یک افزایش سن در یک بازه بوده. یک مثال آخر هم تغییر وضعیت یک جامعه از آرام به انقلابی است. این تغییر معمولن چنان است که میتوان به وضوح تغییر کیفی را در جامعه مشاهده کرد و الزامن با تغییر یک جامعه به جامعهی کمی انقلابیتر یکی نیست. اگر به دور و بر نگاه کنید، نمونههای بسیاری مشاهده خواهید کرد.
«لن فیشر» معتقد است که تغییر فاز همیشه یک سری مشخصههای کمابیش یکسان دارد. برای نمونه:
– ثبات کمتر: خیلی از سیستمها در معرض اختلالهای خارجی هستند و به طور معمول بعد از اختلال به وضعیت اول بر میگردند (به نوعی بازیابی یا ترمیم میشوند). مثلن اگر به یک جامعهی آرام و پایدار مقدار محدودی اختلال وارد کنید، بعد از مدتی به حال اول بر میگردد. اما وقتی ظرفیت سیستم برای بازیابی و ترمیم بعد از اختلال کم میشود، میتواند یک علامت هشداردهنده برای تغییر فاز باشد. یک مثال با برداشت خودم: وقتی خانواده در برابر اتفاقات و مشکلات خارجی حساسیت بیشتری نشان میدهد و دیرتر به حالت پایدار برمیگردد، ممکن است نشانهای برای تغییر فاز باشد. مثلا شاید نزدیک به فروپاشی باشد.
– وقتی خودهمبستگی یا autocorrelation در سیستم زیاد میشود: به عبارت دیگر سیستم به نوعی حافظه پیدا میکند و یک سری الگوهای رفتاری مشابه دیده میشوند. حدس من این بود که همزمانی یا synchronization هم به نوعی میتواند چنین نشانهای باشد. برای مثال همزمانی (یا به عبارتی سادهگیرانه یکی شدن) دو سیگنال بهخصوص در مغز میتواند نشانهی بروز حملهی صرع باشد. از سخنران پرسیدم اما در این مورد نظری نداشت.
– وقتی واریانس زیاد میشود: حدس من این است که پراکندگی خیلی زیاد در اجزای سیستم شاید به نوعی نشاندهندهی نبود انسجام در کل مجموعه باشد و ممکن است نشانهای از تغییرات احتمالی باشد. مطمئن نیستم.
– وقتی عدم توازن زیاد میشود. برای مثال در توزیع توانی، دم توزیع خیلی بلند میشود. مثلا در یک جامعه ثروت به شکلی خیلی خیلی دور از یکنواخت توزیع شده باشد. مثلن کسانی باشند که دارایی خیلی خیلی زیاد داشته باشند در حالی که اکثریت افراد در یک محدودهی با ثروت محدود قرار گرفته باشند.
– بالا و پایین شدن یا flickering زیاد در مجموعه
– ظهور یک سری الگوهای مجسم در مجموعه: یک مثال که به نظر من میرسد (و شاید هم اشتباه کنم)، ظهور تودههای یخی است در جای جای آب در حال یخ زدن. این را هم اضافه کنم که ظهور معادل emergence، الگو معادل pattern و مجسم معادل spatial استفاده شدهاند.
در شکل بالا به این هم توجه کنید که نوعی پسماند یا hysteresis در سیستم وجود دارد که باعث تغییر ناگهانی و کیفی وضعیت سیستم میشود. مثلا وضع اقتصادی یک جامعه در مدت کوتاهی بهبود قابل توجه پیدا میکند (شکوفا میشود) و یا این که تنش بین دو کشور در مدت زمان خیلی کوتاهی شدت زیادی میگیرد چنان که متناسب با تغییرات قبلی نبوده.
در پایان این را هم اضافه کنم: لن فیشر در سال ۱۹۹۹ برندهی جایزهی ایگنوبل فیزیک شده. موضوع تحقیق این بوده که میزان بهینهی فرو کردن دونات در قهوه (یا چای یا شیر) را محاسبه کرده بوده. برای اطلاعات بیشتر این کتاب را نگاه کنید.
پس نوشت یک: احتمال اشتباه در این نوشته زیاد است (و یا دست کم من زیاد میدانم). لطفا هر گونه نظری در هر حجم و اندازهای و از هر دیدگاهی دارید، در بخش کامنتها در میان بگذارید. حتمن مفید خواهند بود.
پس پس نوشت: به پیشنهاد یکی از دوستان، متن را مقداری کتابیتر نوشتم. ایشان معتقد هستند که خواننده به هر حال به هر شکلی که بخواهد (از جمله عامیانه) متن را میخواند. پس بهتر است که من از اول متن را به شکل غیرعامیانه بنویسم.
سیستمهای پیچیده – بیست – بازار بر ما تاثیر داره یا ما بر بازار؟
آیا جامعه هم مثل آدمها حس و حال (مود) داره؟ مثلا گاهی کل جامعه، در کل، خوشحال باشه، گاهی ناامید، گاهی هیجانزده؟ اگر بله، چه طور میشه حس و حال یک جامعه رو سنجید؟
«یوهان بولن» (شاید تلفظ رو درست ننوشته باشم) از جمله کسانیه که با استفاده از توییتهای مردم در توییتر حس و حال جامعه رو اندازهگیری میکنه (نوشتم «از جمله کسانی» چون که دیگران هم بودهان که قبلن چنین تحقیقی کرده بودن و احتمالن دارن ادامه میدن). حدود روش اینها چنین چیزیه که محتویات توییتها رو در شیش بعد «آرامش داشتن»، «شاد بودن»، «حس اطمینان داشتن»، «وابستگی به زندگی»، «احساس مهر داشتن» و «هشیاری» ارزیابی میکنن. به این ترتیب حس و حال جامعه رو به نوعی کمی میکنن.
اما این تمام داستان نیست. متوجه شدهان که حس و حال جامعه با وضعیت بازار ارتباط داره. یعنی بالا و پایین رفتن بازار (مثلن بازار بورس) بیربط با حس و حال جامعه نیست. شاید اولین حدس این باشه که بازار و بالا و پایین شدنهاش روی حال عمومی جامعه تاثیر میگذاره. اما بخش جالبتر قضیه اینجاست که این ارتباط الزامن به این شکل نیست. در واقع تاثیرگذاری (تاثیرگزاری؟) از بازار به جامعه نیست، بلکه برعکس، از جامعه به بازاره. یعنی وقتی تغییری در حس و حال جامعه به وجود مییاد، بعدش به نوعی باید منتظر تغییراتی در بازار باشیم. به عبارت دیگه، حس و حال جامعه در توییتر به نوعی قدرت پیشبینی اتفاقاتی در بازار رو داره که ممکنه بعدتر اتفاق بیفتن. برای جزییات بیشتر خود مقاله رو بخونین.
دختر افغان
A young Afghan refugee poses at The United Nations High Commissioner for Refugees (UNHCR) registration centre on the outskirts of Peshawar, June 20, 2011, prior to returning to her home country Afghanistan (A. Majeed/AFP/Getty Images). From Boston.com
سیستمهای پیچیده – نوزده – یک راه حل ساده برای جلوگیری از واگیر
Image from The Professionalism Blog
فرض کنین خطر واگیر آنفلوانزا وجود داره. تعدادی واکسن موجوده، اما این تعداد خیلی خیلی کمتر از تعداد افراد جامعه است. در این حال چه طور باید واکسنها رو توزیع کنیم تا شبکهی اجتماعی در برابر واگیر احتمالی مقاوم باشه؟
اگر امکاناش وجود داشت، کسانی رو پیدا میکردیم که در شبکه پرارتباطتر هستن و دوستهای بیشتری دارن (به عبارت دیگه «هاب»ها رو). اما همیشه امکان پیدا کردن این افراد وجود نداره و الزاما اطلاع دقیقی نداریم که چه کسانی در یک شبکهی اجتماعی از اون آدمهای پرارتباط هستن. «تام کارتر» میگفت یک راه اینه که یک تعداد ژتون به تعداد واکسن موجود تهیه کنیم، به طور تصادفی بین افراد جامعه پخش کنیم، در مورد عملکرد ژتون توضیحی ندیم، ازشون بخوایم که یکی از دوستانشون رو به طور تصادفی انتخاب کنن و ژتون رو به اون بدن. بعد بگیم کسانی که ژتون دارن میتونن واکسن بزنن. با همین روش ساده، جلوی واگیر خیلی بهتر از وقتی گرفته میشه که افراد رو به صورت تصادفی واکسینه کنیم.
اما چرا این روش کار میکنه؟ قبلتر نوشته بودم که به طور متوسط دوست شما از شما محبوبتره. پس به همین ترتیب اگر یک نفر ژتون رو دریافت کنه و به طور تصادفی ژتون رو به یکی از دوستانش بده، به احتمالی (قابل توجه) ژتون رو به یکی از همین افراد پردوست شبکه داده که بعدتر باعث میشه همون شخصی که «هاب» هست، واکسینه بشه. از طرفی وقتی افراد پر ارتباط واکسینه میشن، شانس واگیری ویروس در شبکه کم میشه. در اینجا میتونین یک مدل شبیهسازی شبکه رو ببینین. شاید همونجا توی صفحه قابل اجرا باشه. در غیر این صورت باید مدل رو دانلود کنین. اگر برنامهی «نتلوگو» ندارین، میتونین بگیرین و نصب کنین (رایگانه). با مدل بازی کنین. شبکه رو بسازین، بعضی افراد رو آلوده کنین و بعد قدم به قدم ببینین که بیماری چه طور واگیر پیدا میکنه. یک بار دیگه این کار رو انجام بدین، اما قبل از آلودگی بعضی افراد (و یا دوستانشون) رو واکسینه کنین و ببینین در این حالت چه طور شبکه آلوده میشه.
سیستمهای پیچیده – هیجده – واگیر در شبکههای اجتماعی
Image from Dr. Christian von Ferber’s website
قبلتر نوشته بودم که در شبکههای «دنیای کوچک» و شبکههای «بی مقیاس» (مثل شبکههای اجتماعی) بعضیها هستن که حالت مرکزیتری دارن و با افراد خیلی بیشتری در ارتباط هستن در حالی که عموم افراد با تعداد کمتری رابطه دارن. چیزی شبیه به شکل بالا.
در این حال اگر قرار باشه در شبکه واگیری به وجود بیاد، همین افراد نقش خیلی مهمی ایفا میکنن. مثلا وقتی آنفلوانزا واگیردار میشه، اگر یکی از همین افراد پرارتباط مبتلا بشه، بیماری خیلی سریعتر در جامعه منتشر میشه. از اون طرف اگر این افراد پرارتباط ایمنی داشته باشن (مثلا واکسن زده باشن)، احتمال متوقف شدن و از بین رفتن واگیر بیشتر میشه.
یکی دیگه از نمونههای این شبکهها شاید شبکههای کامپیوتری باشن. بعضی از ماشینها با تعداد خیلی زیادی ماشین در ارتباط هستن در حالی که اکثر ماشینها با یک یا تعداد کمی ارتباط دارن. مزیت این ساختار چیه؟ شبکه کمابیش در برابر اتفاقهای ناخواسته ایمنه. مثلا اگر یکی از ماشینها به طور تصادفی خراب بشه، اخلالی در کار شبکه پیش نمییاد چون که اون ماشین به احتمال خیلی زیاد یکی از ماشینهای کمارتباط بوده و ساختار شبکه هنوز پابرجاست و ارتباطها به جای خودشون هستن. عیب این ساختار چیه؟ شبکه در برابر حملههای سازمانیافته آسیبپذیره. مثلا تصور کنین که کسی بتونه به نوعی به سایتی مثل گوگل حمله کنه و اون رو از کار بندازه. در این حال جمعیت خیلی بیشتری آسیب میبینن و ساختار شبکه به طور کلی زیر و رو میشه.
شاید این نوشته کاملا دقیق نباشه. به خصوص این که من هنوز هم در درک مفهوم شبکههای «دنیای کوچک» و «بیمقیاس» مشکل دارم. لطفا اگر نظری دارین من رو در جریان بگذارین.
حتا زمان هم نمیتونه غم رو از بین ببره
«میگن که زمان خاطرات تلخ رو از بین میبره. اما اینطورها هم نیست. تنها کاری که زمان میکنه اینه که غم دیر به دیرتر بیرون میریزه».
جملهی بالا از «استوارت کافمن» هست در مورد این که بعد از سالها همچنان غم مرگ دخترش رو به همراه داره. نقل شده در کتاب «پیچیدگی»
از فیسبوک
فلانی (یکی از دوستهای من) به سوال «خزترین کار تو دانشگاه چیه؟» جواب داد «به آخوند دانشگاه سلام کنی».
این به کنار که آیا «سلام کردن به آخوند دانشگاه» (؟) خزتره یا جواب دادن به سوال «خزترین کار تو دانشگاه چیه؟». بیشتر از همه تلنگری بود به خودم که کمی مراقب باشم. اونچه که برای خودم در نظر گرفته بودم و همیشه فکر میکردم در صورت داشتن وقت و امکانات انجام میدم، این نبود. این نبود که بنشینم و چنین سوال و جوابی رو مطالعه کنم. انتظار نداشتم که یک روز بنشینم و وقتام رو این طور بگذرونم. هر از گاهی بد نیست یک نگاه به پشت سر و یک نگاه از بالا بندازم و از خودم بپرسم «واقعا این همون چیزی بود که میخواستم؟».
پس نوشت: حالا سلام کردن به آخوند دانشگاه چی هست؟ مگه دانشگاه آخوند ثابت و مشخص داره؟
پس پس نوشت: به زودی یک پست در مزایای فیسبوک خواهم نوشت. گفتم که پیشدستی کنم و تناقضهای احتمالی آینده رو رد کرده باشم!
سیستمهای پیچیده – هفده – چرا تکهمسری؟

این که چرا تکهمسری رواج پیدا کرده، خیلی مورد مطالعه بوده و توضیحهای مختلفی در مورد علتاش ارایه شده. برای نمونه یک توضیح اینه که با ظهور مسیحیت، چندهمسری از بین رفته و یک توضیح دیگه اینه که چون چندهمسری تعادل تعداد افراد از هر جنس رو به هم میزده، کمکم حذف شده. اما یکی از توضیحهای جالب از لارا فورتوناتو در انستیتو سانتافه است. این توضیح بیشتر با دید تئوری بازیها ارایه شده و حدودش چنین چیزیه: هم مرد و هم زن به صورت تکاملی استراتژیای رو انتخاب میکنن که بیشترین منفعت رو براشون داشته باشه. یک مرد برای این که اموالاش رو برای بچههاش به ارث بگذاره، میخواد مطمئن باشه که همهی اون بچهها، بچههای خودش هستن و لازمهاش اینه که زنش بهش وفادار بوده باشه. از اون طرف هم زن حاضره به شوهرش وفادار باشه به شرط این که بدونه اموال شوهرش به بچههاش میرسن. در این حال مرد تکهمسری پیشه میکنه و زن هم وفاداری. نتیجه این میشه که تکهمسری مرد و وفاداری زن وضعیته که منافع هر دو نفر رو تامین میکنه. به عبارت دیگه، در این توضیح، انگیزهی اصلی برای تکهمسری و وفاداری، وراثت و منافع بچهها بوده و نه اخلاق و یا مذهب و یا تعادل تعداد جنس زن و مرد در جامعه. برای جزییات بیشتر، اینجا رو بخونین.




