A young Afghan refugee poses at The United Nations High Commissioner for Refugees (UNHCR) registration centre on the outskirts of Peshawar, June 20, 2011, prior to returning to her home country Afghanistan (A. Majeed/AFP/Getty Images). From Boston.com
All posts by روزبه
سیستمهای پیچیده – نوزده – یک راه حل ساده برای جلوگیری از واگیر
Image from The Professionalism Blog
فرض کنین خطر واگیر آنفلوانزا وجود داره. تعدادی واکسن موجوده، اما این تعداد خیلی خیلی کمتر از تعداد افراد جامعه است. در این حال چه طور باید واکسنها رو توزیع کنیم تا شبکهی اجتماعی در برابر واگیر احتمالی مقاوم باشه؟
اگر امکاناش وجود داشت، کسانی رو پیدا میکردیم که در شبکه پرارتباطتر هستن و دوستهای بیشتری دارن (به عبارت دیگه «هاب»ها رو). اما همیشه امکان پیدا کردن این افراد وجود نداره و الزاما اطلاع دقیقی نداریم که چه کسانی در یک شبکهی اجتماعی از اون آدمهای پرارتباط هستن. «تام کارتر» میگفت یک راه اینه که یک تعداد ژتون به تعداد واکسن موجود تهیه کنیم، به طور تصادفی بین افراد جامعه پخش کنیم، در مورد عملکرد ژتون توضیحی ندیم، ازشون بخوایم که یکی از دوستانشون رو به طور تصادفی انتخاب کنن و ژتون رو به اون بدن. بعد بگیم کسانی که ژتون دارن میتونن واکسن بزنن. با همین روش ساده، جلوی واگیر خیلی بهتر از وقتی گرفته میشه که افراد رو به صورت تصادفی واکسینه کنیم.
اما چرا این روش کار میکنه؟ قبلتر نوشته بودم که به طور متوسط دوست شما از شما محبوبتره. پس به همین ترتیب اگر یک نفر ژتون رو دریافت کنه و به طور تصادفی ژتون رو به یکی از دوستانش بده، به احتمالی (قابل توجه) ژتون رو به یکی از همین افراد پردوست شبکه داده که بعدتر باعث میشه همون شخصی که «هاب» هست، واکسینه بشه. از طرفی وقتی افراد پر ارتباط واکسینه میشن، شانس واگیری ویروس در شبکه کم میشه. در اینجا میتونین یک مدل شبیهسازی شبکه رو ببینین. شاید همونجا توی صفحه قابل اجرا باشه. در غیر این صورت باید مدل رو دانلود کنین. اگر برنامهی «نتلوگو» ندارین، میتونین بگیرین و نصب کنین (رایگانه). با مدل بازی کنین. شبکه رو بسازین، بعضی افراد رو آلوده کنین و بعد قدم به قدم ببینین که بیماری چه طور واگیر پیدا میکنه. یک بار دیگه این کار رو انجام بدین، اما قبل از آلودگی بعضی افراد (و یا دوستانشون) رو واکسینه کنین و ببینین در این حالت چه طور شبکه آلوده میشه.
سیستمهای پیچیده – هیجده – واگیر در شبکههای اجتماعی
Image from Dr. Christian von Ferber’s website
قبلتر نوشته بودم که در شبکههای «دنیای کوچک» و شبکههای «بی مقیاس» (مثل شبکههای اجتماعی) بعضیها هستن که حالت مرکزیتری دارن و با افراد خیلی بیشتری در ارتباط هستن در حالی که عموم افراد با تعداد کمتری رابطه دارن. چیزی شبیه به شکل بالا.
در این حال اگر قرار باشه در شبکه واگیری به وجود بیاد، همین افراد نقش خیلی مهمی ایفا میکنن. مثلا وقتی آنفلوانزا واگیردار میشه، اگر یکی از همین افراد پرارتباط مبتلا بشه، بیماری خیلی سریعتر در جامعه منتشر میشه. از اون طرف اگر این افراد پرارتباط ایمنی داشته باشن (مثلا واکسن زده باشن)، احتمال متوقف شدن و از بین رفتن واگیر بیشتر میشه.
یکی دیگه از نمونههای این شبکهها شاید شبکههای کامپیوتری باشن. بعضی از ماشینها با تعداد خیلی زیادی ماشین در ارتباط هستن در حالی که اکثر ماشینها با یک یا تعداد کمی ارتباط دارن. مزیت این ساختار چیه؟ شبکه کمابیش در برابر اتفاقهای ناخواسته ایمنه. مثلا اگر یکی از ماشینها به طور تصادفی خراب بشه، اخلالی در کار شبکه پیش نمییاد چون که اون ماشین به احتمال خیلی زیاد یکی از ماشینهای کمارتباط بوده و ساختار شبکه هنوز پابرجاست و ارتباطها به جای خودشون هستن. عیب این ساختار چیه؟ شبکه در برابر حملههای سازمانیافته آسیبپذیره. مثلا تصور کنین که کسی بتونه به نوعی به سایتی مثل گوگل حمله کنه و اون رو از کار بندازه. در این حال جمعیت خیلی بیشتری آسیب میبینن و ساختار شبکه به طور کلی زیر و رو میشه.
شاید این نوشته کاملا دقیق نباشه. به خصوص این که من هنوز هم در درک مفهوم شبکههای «دنیای کوچک» و «بیمقیاس» مشکل دارم. لطفا اگر نظری دارین من رو در جریان بگذارین.
حتا زمان هم نمیتونه غم رو از بین ببره
«میگن که زمان خاطرات تلخ رو از بین میبره. اما اینطورها هم نیست. تنها کاری که زمان میکنه اینه که غم دیر به دیرتر بیرون میریزه».
جملهی بالا از «استوارت کافمن» هست در مورد این که بعد از سالها همچنان غم مرگ دخترش رو به همراه داره. نقل شده در کتاب «پیچیدگی»
از فیسبوک
فلانی (یکی از دوستهای من) به سوال «خزترین کار تو دانشگاه چیه؟» جواب داد «به آخوند دانشگاه سلام کنی».
این به کنار که آیا «سلام کردن به آخوند دانشگاه» (؟) خزتره یا جواب دادن به سوال «خزترین کار تو دانشگاه چیه؟». بیشتر از همه تلنگری بود به خودم که کمی مراقب باشم. اونچه که برای خودم در نظر گرفته بودم و همیشه فکر میکردم در صورت داشتن وقت و امکانات انجام میدم، این نبود. این نبود که بنشینم و چنین سوال و جوابی رو مطالعه کنم. انتظار نداشتم که یک روز بنشینم و وقتام رو این طور بگذرونم. هر از گاهی بد نیست یک نگاه به پشت سر و یک نگاه از بالا بندازم و از خودم بپرسم «واقعا این همون چیزی بود که میخواستم؟».
پس نوشت: حالا سلام کردن به آخوند دانشگاه چی هست؟ مگه دانشگاه آخوند ثابت و مشخص داره؟
پس پس نوشت: به زودی یک پست در مزایای فیسبوک خواهم نوشت. گفتم که پیشدستی کنم و تناقضهای احتمالی آینده رو رد کرده باشم!
سیستمهای پیچیده – هفده – چرا تکهمسری؟
این که چرا تکهمسری رواج پیدا کرده، خیلی مورد مطالعه بوده و توضیحهای مختلفی در مورد علتاش ارایه شده. برای نمونه یک توضیح اینه که با ظهور مسیحیت، چندهمسری از بین رفته و یک توضیح دیگه اینه که چون چندهمسری تعادل تعداد افراد از هر جنس رو به هم میزده، کمکم حذف شده. اما یکی از توضیحهای جالب از لارا فورتوناتو در انستیتو سانتافه است. این توضیح بیشتر با دید تئوری بازیها ارایه شده و حدودش چنین چیزیه: هم مرد و هم زن به صورت تکاملی استراتژیای رو انتخاب میکنن که بیشترین منفعت رو براشون داشته باشه. یک مرد برای این که اموالاش رو برای بچههاش به ارث بگذاره، میخواد مطمئن باشه که همهی اون بچهها، بچههای خودش هستن و لازمهاش اینه که زنش بهش وفادار بوده باشه. از اون طرف هم زن حاضره به شوهرش وفادار باشه به شرط این که بدونه اموال شوهرش به بچههاش میرسن. در این حال مرد تکهمسری پیشه میکنه و زن هم وفاداری. نتیجه این میشه که تکهمسری مرد و وفاداری زن وضعیته که منافع هر دو نفر رو تامین میکنه. به عبارت دیگه، در این توضیح، انگیزهی اصلی برای تکهمسری و وفاداری، وراثت و منافع بچهها بوده و نه اخلاق و یا مذهب و یا تعادل تعداد جنس زن و مرد در جامعه. برای جزییات بیشتر، اینجا رو بخونین.
سرخوشی
Fishmonger Pat O’Connell shows his wares to Britain’s Queen Elizabeth II during a visit to the English Market in Cork, May 20, 2011, on the fourth and final day of her first-ever state visit to Ireland. The ambitious trip has been hailed by many as consolidating a new era of cooperation between England and Ireland, (Pool/AP) from Boston.com
مثل سنگریزه – میوکی ناکاجیما
پیام تبریک صمیمانه
بچههه اون قدر کمسنه که هنوز نمیتونه بنشینه. البته بچه که نیست، نوزاده. ولی یک پروفایل فیسبوک داره. دیروز همون بچه روی دیوار مادرش در فیسبوک نوشته بود «مادر خوشگل و عزیز و مهربانم که تمام زندگی من هستی، روزت مبارک. از این که گاهی اذیتت میکنم، منو ببخش. اما این رو بدون که از صمیم قلب و برای همیشه دوستت دارم. تمام وجود من هستی و همیشه از تو ممنونم».
پسنوشت: حالا تا اینجاش هم گیریم قابل تحمل. این که مادر از اکانت بچه لاگ اوت میکنه و به اکانت خودش لاگین میکنه که همون دیوار نوشته رو لایک بزنه، از خود موضوع جالبتره.
پسپسنوشت: شمایی که ادعای بهشت زیر پا و این صحبتهاتون کون فلک رو پاره کرده! اگر به جای تشکر از خودتون در فیسبوک، کمی هم با «خود» بچه وقت میگذاشتین، بیشتر جور در میاومد.
پسپسپسنوشت: ملت قاطی کردهان یا من مشکل دارم که این چیزها رو درک نمیکنم؟
مرگ – یک
عزاداری برای مرگ مراسم داره. اصول داره. باید قدم به قدم مراحلاش رو طی کرد. باید دردش رو لحظه به لحظه تجربه کرد، از شدت درد بیحس شد، باور کرد، پذیرفت و بعد به زندگی برگشت. همونطور که زندگی بدون مرگ چیزی کم داره، مرگ هم اگر ختم به زندگی نشه، چیزی کم داره. مراسم عزاداری باید باشکوه باشه. باید عظمت اون اتفاق رو نشون بده. باید چنان باشه که دردکشیدهها با چشم ببینن که چه اتفاقی افتاده. عظمت اون اتفاق بهشون یادآوری بشه. یک بار برای همیشه مرگ رو باور کنن. وقتی شکوه و جلال رو دیدن، دیگه به زندگی برگردن. صحنهی مراسم رو برای همیشه در ذهن حک کنن و برای همیشه به یاد داشته باشن که اون که مرده، دیگه رفته. برای همیشه رفته. از این به بعد دیگه نوبت زندگیه….