دو روز پیش بهروزرسانی (update) سیستمعاملام (ubuntu) آماده شد و من هم بدون معطلی انجام دادم. معمولا بهتره که کمی صبر کنیم و بعد بهروزرسانی رو انجام بدیم که اشکالاتاش برطرف شده باشن و نسخهی پایدارتری گرفته باشیم. اما من نتونستم مبارزه با نفس کنم و این کار رو کردم و نتیجه این شد که از کل کامپیوترم یک صفحهی همیشه سیاه بدون هیچ انتخابی برای من باقی موند.
بعد از دو روز و با صرف وقت و دو شب همراه با کابوس تونستم همه چی رو درست کنم و زندگی رو از سر بگیرم. اما بدون اغراق زندگیام مختل شد. کار درسیام به مقدار زیادی به تعلیق در اومد. ارتباطاتام با دوستانام هم به مقدار زیادی با اخلال مواجه شد، چون که ایمیل یکی از ابزارهای مهم ارتباطیام هستن.
در قدم اول باید گفت که سگ توی این زندگی که تا این اندازه وابسته به یک کامپیوتر چسکی هستم. میدونم که احمقانه است و زندگی تحصیلی (و از جمله زندگی تحقیقی) و زندگی اجتماعی قاعدتا نباید تا این اندازه بسته به کامپیوتر باشن، اما هستن. حالا یک راه حل اینه که کامپیوتر (و تمام این امکانات ارتباطی همراهاش) رو هم جزیی از زندگی بدونم و مقاومتی نکنم. در این حال با همون اعتیاد قبلی زندگی رو ادامه بدم. همینی باشه که هست. این راه به نظر راحت مییاد، اما یک حسی میگه که یک اشکالی داره. یک راه دیگه هم کمی مقاومته. سعی کنم از راههای دیگهای هم برای پیشبرد امور زندگیام استفاده کنم. برای تحقیق خودم رو ملزم کنم که از کاغذ و خودکار استفاده کنم. هر سوالی رو فورا توی گوگل تایپ نکنم، بلکه کمی فکر کنم. کمی کتاب کاغذی بخونم. انواع دیگهای از ارتباطات با دوستان، حتا اگر شده تلفنی، شکل بدم.
فعلن کمی تلاش کنم راه حل دوم رو وارد زندگی کنم…