درزماني که جدال بین مدرن و پست مدرن است، فضای مجازی مجالیست برای تکمیل
نیازهای روزمره بشریت، بچه های فعال گروه پچ پچ بخشی از این نیازها را در
قالب عکس درزمینه های تفریحی، فرهنگی، اجتماعی و … در
گوش دوستان خود پچ پچ می کنند
پس اگه تا الان عضو گروه نشدی زمان را از دست نده و
از ایمیل های گروه فقط با عضویت رایگان بهره مند شو
تا وقتی که در حد پرکردن پرسشنامه و جواب دادن به سوالها بود، سرمایهداری خالص بدون هیچ گونه دخالت مرکزی بهترین گزینه به نظر میرسید. حالا که کمی سرما خوردیم و بعد از گذشت چند روز هیچ بهبودی مشاهده نشد و چارچنگولی مونده بودیم که چه کار باید بکنیم، تازه به صرافت افتادیم که حمایت مرکزی از اقشار آسیبپذیر هم بد نیست. بعله….
در ویدیوی زیر، یک استاد دانشگاه ییل از آزمایشهایی میگه که انجام دادهان. از یک گونه میمون استفاده میکنن که سی و پنج میلیون سال پیش با ما (یعنی انسانها) ریشهی مشترک داشتهان (یعنی ما و این میمونها یک جد مشترک داشتهایم که سی و پنج میلیون سال پیش زندگی میکرده). این گروه تحقیقاتی از قطعات فلزی گرد استفاده میکنن و به میمونها یاد میدن که این فلز ارزش داره و میمون میتونه در ازای دادن اون فلز، غذا دریافت کنه. به این ترتیب مفهوم پول رو به میمون یاد میدن. متوجه هم میشن که میمون میتونه مفهوم قیمت رو بفهمه: وقتی دو انتخاب داره، انگور ارزونتر رو میخره. بعد یک بازار مالی ساده برای میمونها تشکیل میدن تا ببینن که آیا اشتباهات اقتصادی ما رو میمونها هم مرتکب میشن یا نه.
سخنران این طور نتیجه گیری میکنه که اشتباهات اقتصادی ما الزاما به خاطر نقص بازارها یا محیطهای اقتصادی ما نیستن؛ بلکه ما خودمون از نظر مغزی اشکال داریم که اجازه نمیده همیشه تصمیمهای عاقلانه بگیریم و همین اشکال رو میمونهای فامیل هم دارن. این طور میگه که مثل مشکل ضعف بینایی، این هم یک مشکله که شاید بعدتر بتونیم بهش غلبه کنیم. برای جزییات بیشتر ویدیو رو ببینین (لطفا اگر در توضیحات اشتباهی داشتم، تصحیح کنین).
Sean entered our lives through foster-to-adopt with his beautiful sister, DeDe after great trials and pain in their little lives. Seeing his face as he looks to his Forever Daddy confirms in my heart that he is meant to be ours and that he will survive his past. I adore this photo of our little guy!
Birth Countries of Children Pictured: USA Adoptive Families 2010 Daddy and Me Photo Contest
تا حالا از چند نفر که بچهدار شدهان (منظور بچهی بیولوژیکیه)، علت بچهدار شدنشون رو پرسیدین؟ عبارتهای جالبی شنیدهام مثل «به تکامل برسی» (تکامل کی؟ بچه؟! یا تکامل پدر و مادر؟)، «لذتی هست که باید تجربه بشه» (ورود یک انسان به این دنیا تنها به منظور لذت شخصی؟!)، «انگار که یک بار دیگه به دنیا میآیی» (تصور کن فقط برای این که یک بار دیگه به دنیا بیای، یک نفر دیگه به دنیا بیاری)، «عصای دست» (که در عین تهوعآور بودن، متاسفانه هنوز هم معتقدانی داره) و مانند اینها نمونههایی بوده از دلایلی که برای بچهدار شدن مردم شنیدهام. حالا شما قضاوت کنین: با این انگیزههای والا انتظار بهشت زیر پا دارن؟
در راستای پست قبلی، طبیعی به نظر میرسه که در جامعهای مثل ایران تا این اندازه صحبت از تقدس پدر و مادر هست اما در جایی مثل آمریکا این مساله خیلی متعادلتره. باز هم طبیعیه که خیلی از ایرانیها بدون توجه به زمینهی اجتماعی جامعه برای قضاوت، اعتقاد داشته باشن که «این خارجیا عاطفه ندارن».
به نظرم یک توضیح برای شکل رابطههایی مثل پدر و مادر و فرزند، پشتیبانی اجتماعیه. وقتی که در یک جامعه تامین اجتماعی مناسب وجود نداشته باشه، پدر و مادرها مجبورن روی بچهها سرمایهگذاری کنن. هر نسلی نسل بعد رو آماده میکنه که ازشون تامین اجتماعی مورد نیاز رو دریافت کنه (مثل سرویسهای زمان کهنسالی) و نسل بعد هم به همین ترتیب. به نظرم با همین توضیحه که رابطهی پدرمادرها با بچهها در ایران شدیدتر (و بیشتر بر مبنای بده بستون) دیده میشه.
البته عمومیتر هم میشه دید. فرزندخواندگی نوعی محک در ردهی انسانی (و نه فقط والد بودن) هم هست. حتما لازمه که شخص از یک حد مشخص بیشتر برای نوع انسان احترام قایل باشه تا بتونه موضوع رو بپذیره. باید کوررنگ باشه. رنگ رو نبینه. نژاد رو نبینه. ژن رو هم نبینه. تنها انسان رو ببینه.
به نظرم فرزندخواندگی یک نوع محک (benchmark) هست. اگر نمیتونین عشق رو بدون پشتوانهی غریزی (بیولوژیکی) نثار یک بچه بکنین، لطفا روی رابطه با فرزند بیولوژیکی اسمهایی مثل عشق نگذارین. شاید عبارتهایی مثل «شهوت ادامهی نسل از طریق تولید مثل» و یا «حرص برای نگهداشتن ژنها در استخر ژن» عبارتهای مناسبتری باشن.