دل خوش

از آزمایش مرکز «سرن» که جون سالم به در بردیم. حالا هم گفتن که قراره طوفان بیاد، طوفانی! (در ایران «باد» دیده بودم، اما نمی‌دونم طوفان واقعی دیده‌ام یا نه) بیرون مختصر نسیمی می‌وزه. ملت هم آشفته توی خیابون‌ها می‌رن و می‌یان. هر دو طرف خیابون شلوغه، یعنی این که جمع جبری رفت و آمد تقریبا صفره (همون اندازه که کسانی از چپ به راست می‌رن، کسانی هم از راست به چپ می‌رن) و من نمی‌فهمم وقتی که جمع جبری صفره، چه نیازی بود به این همه هیاهو؟ ما هم که مثل اسکل‌ها نشستیم توی دانشگاه تا ببینیم استاد کی وقت داره با ما ملاقات بذاره. دل‌مون خوشه به خدا….