Category Archives: پراکنده

خدا

خدا انسان را آفرید و از آن پس با مخلوق خویش عالمی داشت…
یا
انسان خدا را آفرید و از آن پس با خالق خویش روزهایی داشت…

متن زیر نظرات شخصی نویسنده است

تازگي زوج جواني رو ديدم كه در مقابل بچه‌شون خون‌سرد بودن، سخت نمي‌گرفتن، رفتارهاي ملايم داشتن، و توجه و مراقبت‌شون از بچه كران‌دار بود (نمي‌گم محدود بود، به هر حال مراقبت و توجه رو به بچه داشتن، اما اين مراقبت چنان نبود كه زياده از حد به نظر برسه). اين مورد تنها مورد نبود كه مي‌ديدم و براي چندمين بار در چند وقت گذشته بود كه چنين زوج‌هايي مي‌ديدم. جوون‌هايي كه در برابر بچه‌هاشون (حتا نوزاد) حساسيت كران‌داري داشتن.

در نگاه اول چنين به نظرم مي‌رسه كه اين جماعت نسل جديدي هستن كه در برابر بچه‌ها از خون‌سردي بيش‌تري برخوردارن. احساس مي‌كنم (و البته فقط احساس مي‌كنم وگرنه نه مجموعه اطلاعات كافي دارم و نه استدلال محكم) كه اين نسل بعد از نسل قبلي پديد اومده‌ان. نسل قبلي نسلي بوده كه تحت شرايطي مثل انقلاب و جنگ دست به محافظت زياد از بچه‌ها زدن و حالا نسل بعدي (يعني نسل فعلي كه صاحب بچه شده‌ان) به شكل ديگه‌اي داره عمل مي‌كنه. اين طوري بگم: اگر فرض كنيم كه نسل جديد نسل خون‌سردتري هستن، به نظرم مي‌رسه كه اين رفتار نسل جديد دقيقا به خاطر يك رفتار بيش‌تر محافظه‌كارانه نسل قديم به وجود اومده (مثل سيستمي كه وضعيت فعلي‌اش نتيجه‌ي وضعيت يا وضعيت‌هاي قبلي‌اش هست).

و اما اين كه چرا به نظرم نسل قبلي زيادي محافظه‌كار بوده، من فكر مي‌كنم بعد از انقلاب ايران پدر و مادرها احساس كردن كه لازمه از بچه‌ها مراقبت كنن كه در برابر اين تغيير بزرگ صدمه نبينن. بعد از اون هم جنگ شروع شد و حكم اين بود كه از بچه‌ها مراقبت بيش‌تري صورت بگيره. به اين‌ها اضافه كنين حسي از عذاب وجدان احتمالي رو كه پدر و مادرها در برابر بچه‌ها داشته‌ان: به خاطر پديد اومدن انقلاب، به خاطر وجود يك جنگ طولاني و زندگي در كشوري توسعه نيافته.

کیوا

سازمانی هست به اسم کیوا که از صداقت‌اش اطلاعات زیادی ندارم اما ظاهرش خوب و هیجان‌انگیز به نظر می‌رسه. برنامه‌اش هم اینه که کسانی پول قرض می‌دن و کسانی هم در کشورهای در حال توسعه از این وام‌های بدون بهره برای کاآفرینی استفاده می‌کنن. در مورد این که پرداخت وام به کارآفرین‌ها تا چه اندازه در رفع فقر موثر خواهد بود من اطلاعی ندارم. اما دست کم این برنامه ظاهر خوبی داره و پرداخت وام برای اشتغال ایده‌ی مناسب و سالمی به نظر می‌رسه.

http://www.kiva.org

عجب

 

از کرامات ملت این جا یکی هم این که بعضی دخترها وقتی ازدواج می‌کنن دیگه فامیلی شوهرشون رو استفاده می‌کنن استفاده‌ای.

در رزومه‌ی طرف نگاه می‌کنین و می‌بینین که مقاله‌هاش تا سال فلان به اسم الگا تچکسینوکایا بوده و از اون به بعد مقاله‌ها به اسم الگا پیرس بیرون می‌یان.

نمی‌شه

در زندگی چیزهایی هست که چیزهای دیگه رو می‌پوشونه خوب هم می‌پوشونه. مثلا از کسی چیزی دیدین که دیگه بعد از اون قبل از هر چیز همون یک مورد به چشم‌تون می‌یاد و نه خیلی چیزهای خوب دیگه. مثلا یک عراقی رو تصور کنین که آمریکایی‌ها رو متجاوز می‌دونه. الان دیگه برای این آدم اولین چیزی که به نظر می‌یاد همون تجاوزه و دیگه نمی‌تونه نکات مثبت احتمالی حضور آمریکایی‌ها رو ببینه. یا مثلا فرض کنین شوهر یک خانوم دومین زن‌اش رو گرفته باشه. الان دیگه برای خانوم اول تنها چیزی که دیده می‌شه همون شخص هوو و مساله‌ی هووییتشه. دیگه نمی‌تونین ازش بخواین که به نکات مثبت داشتن هوو هم فکر کنه حالا گیرم که هوو در کنار بدی‌هاش دو هزار مزیت هم داشت.

فروشنده

همه کار می‌کنن و اکثرا از نیروی کار خودشون استفاده می‌کنن. یکی بازوش رو برای گرفتن پول در اختیار می‌ذاره و یکی هم مغزش رو. به هیچ کدوم این‌ها برچسب نمی‌زنن اما به یک گروه خاص که می‌رسه روشون دویست تا اسم می‌ذارن: تن فروش… خود فروش… باباجان! اولا لااقل اسم از فروش نیار. کسی تنش رو نفروخته. فوقش اینه که اجاره داده. دوم این که فکر می‌کنین استاد دانشگاه یا مدیر یک مجموعه یا کارگر یا خیلی‌های دیگه چی کار می‌کنن؟ بخشی از بدن‌شون رو اجاره می‌دن. برای مدتی محدود با شرایط از پیش توافق شده.

دنیای سرمایه داری

 

دکتر فلانی: شما فکر میکنین که ترم دیگه درس یادگیری رو که من ارایه میدم بگیرین؟


من: من؟ نه! چون میخوام درس سیستمهای دینامیکی و آشوب رو بگیرم.


—–

(ایمیل)


دکتر فلانی: من متوجه شدم که برای ترم دیگه برای من یک درس یادگیری گذاشتن. تا یادمه گفتی که میخوای سیستمهای دینامیکی بگیری. من فکر کردم دیدم که در کنارش میتونی درس یادگیری من رو هم بگیری.


من: دکتر فلانی عزیز! (یعنی همون dear دکتر فلانی) متاسفانه امکانش برام وجود نداره که دو تا درس رو بگیرم و ترجیح میدم برنامه سبکتری داشته باشم. ترم آینده نمیتونم ولی شاید ترمهای بعدش درس یادگیری رو گرفتم (البته من هم به نوعی تعارف الکی کردم).


—–

(ایمیل)


دکتر فلانی: من داشتم برنامه رو نگاه میکردم و متوجه شدم که این درس یادگیری هر دو سال یه باره و معنیش اینه که تا سال دو هزار و ده ارایه نمیشه (احتمالا یعنی این که حالا خود دانی).


من: …


—–