زودرنجي ملي

– ديدي چه توهيني كرد؟ پدر سگ بي‌شرف…

(من شاهد بودم كه طرف توهيني نكرد، تنها خيلي صريح بهش گفت كه نمي‌تونه دو تا كنسرو رو هم‌زمان در ظرف كوچيك آشپزخونه‌ي هتل گرم بكنه)

– بله آقا!… ما زماني عزت و آبرويي داشتيم. مثل الان نبود كه مامور سفارت آمريكا اين طوري به ما توهين بكنه.

(من بارها، چيزي شايد حدود ده بار، به سفارت آمريكا مراجعه كرده‌ام و تا به الان برخورد بدي از مامورها نديده‌ام. همگي مودب بودن، با احترام برخورد مي‌كردن و در تلاش بودن كه اگه كمكي از دست‌شون بر مي‌ياد انجام بدن. اين مساله در مورد كاركنان داخل سفارت هم به همين ترتيب بود)

– آقا اين ترك‌ها يك مشت وحشي هستن، اينا آدم نيستن، اصلا انگار از ايراني‌ها كينه به دل دارن؛ از ايراني‌ها متنفرن. ببين چه طور اهانت مي‌كنن. ببين چه طور به ما با تحقير نگاه مي‌كنن.

(به نظر من ملت تركيه جزو كساني هستن كه خيلي به ايراني‌ها احترام مي‌ذارن و اين مساله رو بارها و بارها در بيست و هشت روز اقامت‌ام در رفتارهاشون ديده‌ام. در ضمن انسان‌هاي خيلي خوش برخورد و گرمي هم به نظر مي‌رسن)

درست نمي‌دونم چه اتفاقي افتاده، اما به نظر مي‌ياد كه ملت حساس و زودرنجي شده‌ايم. يه مقدار در مورد ديگران بدبين هستيم (اين جور كه به نظر مي‌رسه) و متقابلا اين بدبيني در رفتارمون بروز مي‌كنه، بر رفتار طرف مقابل تاثير مي‌ذاره و در نهايت در يك چرخه‌ي معيوب، اين وضعيت بدتر و بدتر هم مي‌شه. به تمام اين‌ها اضافه كنين نوعي برتر دونستن ايراني رو در بين ديگر موجودات دنيا كه گاه تا حد نژادپرستي هم پيش مي‌ره. در بين ايراني‌هايي كه در اين چند روز در اطراف‌ام مي‌بينم (كه همگي به نوعي به دنبال گرفتن مجوز سفر به يا اقامت در آمريكا هستن)، رفتارهاي متضاد زيادي مي‌بينم كه در كل همگي از يك جنس به نظر مي‌رسن: تنفر از ايران از يك طرف و تحقير ديگر افراد و ديگر فرهنگ‌ها از طرف ديگه، نوعي حس معلق‌بودن بين اين كه بالاخره اين خاك رو دوست دارن يا نه. از نشانه‌هاي اختلال رفتاري يك فرد يا ملت شايد بشه اين رو هم برشمرد: يادآوري بيش از اندازه‌ي گذشته‌ي داشته يا ناداشته (چيزي كه در مورد بعضي از ماها خيلي اتفاق مي‌افته).

اين كه چه طور شد كه اين طوري شديم رو نمي‌دونم، اما مقداري‌اش رو شايد بشه به سرخوردگي‌هاي داخلي و خارجي نسبت داد كه به اين شكل در رفتار افراد بروز مي‌كنه. از يك طرف نارضايتي از وضعيت هست، از طرف ديگه حاضر نيستن چيزي هم براي باليدن نداشته باشن (پس همين وطن نصفه نيمه هم غنيمته)، گاهي به شكل افراطي به ايراني بودن‌شون افتخار مي‌كنن چنان كه كار به نژادپرستي مي‌كشه، از اون طرف هم نمي‌تونن نارضايتي‌شون رو پنهان كنن و در اولين فرصت احساس‌شون رو با بروز تنفر نمايش مي‌دن.