اين‌جا، ديوونه خونه (1)

جناب سرهنگ مصاحبه‌اش رو انجام داده بود. بهش گفتن برو تا وضعيت امنيتي‌ات رو چك كنيم. بعد از هشت ماه بالاخره گفته‌ان بيا ويزات رو بگير. الان نزديك به دو هفته است كه گذرنامه‌اش رو تحويل داده ولي هنوز سفارت براش ويزا و گذرنامه رو نفرستاده (بايد حداكثر پنج روزه مي‌فرستادن). داره ديوونه مي‌شه. مي‌ياد و مي‌ره و هر بار يه چيزي مي‌گه. گاهي مي‌گه كه به زودي از سفارت شكايت مي‌كنه. گاهي هم مي‌گه اصلا آمريكا نمي‌ره و مي‌خواد برگرده به ايران (اما گذرنامه‌اش دست سفارته و عملا اين‌جا محبوس شده). مي‌گه كه اين آمريكايي‌ها از من مي‌ترسن، فهميده‌ان كه من متخصص تانك هستم و اولين تانك عراقي رو من به غرامت گرفته‌ام. جديدا هم به يك حدس رسيده و اون اين كه شايد چون در اسم و فاميل‌اش سه اسم عربي به كار رفته (علي، حسين و محمد)، با يك نفر ديگه به اشتباه گرفته شده و به خاطر همين كارش طول كشيده.