داستان روز: صحرای محشر شده این فروشگاه

یا ابالفضل! صحرای محشر شده این فروشگاه. چه یورشی آوردن! دیوانه‌ان این ملت به خدا. همه‌اش ترس و وحشت، همه‌اش هول و ولا. نگاه کن اینو، چه چرخ‌دستی‌شو پر کرده. این ملت روانی‌ان. من که این نون رو خواستم، برای این مسخره‌بازی‌ها نبود، برای صبحونه‌ی فردام بود. ما گرگ بارون دیده‌ایم، مثل اینا نیستیم که با این چیزها وحشت کنیم. این خانومه رو ببین! یک تنه یک ظرف ده لیتری آب رو بغل کرده داره با خودش می‌بره. البته من هم برای خونه آب احتیاج دارم، اما نه به خاطر طوفان… ولی… اکّهی؟! یعنی یک دونه بطری آب هم باقی نگذاشتن. یعنی کل قفسه رو خالی کردن. به خدا کار خود فروشگاه‌هاست. جَوّ می‌دن و شلوغش می‌کنن که ملت جنس بخرن. در حالت عادی که کسی این آشغال‌ها رو نمی‌خره، تو وحشتِ طوفان کل قفسه رو خالی می‌کنن. بفرما! الان هم بلندگوی فروشگاه داره تبلیغ بیمه‌ی طوفان رو پخش می‌کنه. حالا چیه؟ یه طوفان ساده است. قبلن هزار تا از اینا اومده، هیچی نشده. البته قبول دارم که اونی که پارسال اومد چند تا کشته داد، اما اون استثنا بود… البته سال قبلش هم کشته داده بود… اما خب، دلیل نمی‌شه که آدم این جوری وحشت بکنه. حالا یه طوفانه، حتمن میاد و خودش هم می‌ره. این شلوغ‌بازی‌ها رو نمی‌خواد که. حالا فوق فوقش آدم یه دو روز تو خونه می‌شینه. گیرم دو روز نه، سه روز. ملت همیشه تو هراس به سر می‌برن. چرخ دستی‌ام!… چرخ دستی‌ام چی شد؟! چرخ دستی‌ام! نونم توش بود! آخرین نون قفسه رو من برداشته بودم. پدسّگای بی‌شرف چرخ دستی‌ام رو بردن. کثافتا به چرخ دستی توی فروشگاه هم رحم نمی‌کنن. من بدبخت یک دونه نون برداشته بودم برای روز مبادا. این رو هم نتونستن به ما ببینن. خاک بر سر گه‌شون بکنن. یه خطر پیش میاد، همه وحشی می‌شن. اِه؟! این چرخ دستی منه؟! ها! چرخ رو تو این ردیف گذاشته بودم یادم رفته بود. حواس نمی‌ذارن برای آدم به خدا… به به! نونم هم سر جاشه! خب خدا رو شکر… بالاخره آدم چه می‌دونه؟ می‌تونه خطرناک باشه. یه موقع همین یه ذره نون هم لازم می‌شه. برم زودتر. باید باک ماشین رو پر بکنم. ممکنه نیاز بشه. خوب شد همین یک دونه نون رو برداشتم… هرچی باشه آدم خبر نداره.

2 thoughts on “داستان روز: صحرای محشر شده این فروشگاه”

  1. ایرون بودن چیکار میکردن؟ لابد به آدمخوری میفتادن ننه مرده ها

  2. به آقای علیرضا: به نظر من فرقی نمی کرد. چه این جا باشن و چه به قول شما «ایرون» باشن.
    طبیعیه که وقتی چنین شرایطی پیش میاد، همه به فکر ذخیره کردن می افتن. مسلمه که بعد از توفان
    تا مدتی جاده ها قابل دسترسی نیستن و برق ها هم ممکنه تا چند روز وصل نشن.
    بعضی ها شاید حتا نتونن از خونه بیرون بیان (جلوی خونه ی ما دو درخت
    نسبتن بزرگ افتاده بود که تقریبن ما رو داخل خونه حبس کرده بودن تا این که
    با تلاش تونستیم از خونه بیرون بیاییم). به نظرم چه ایران باشه چه آمریکا،
    مردم سعی می کنن برای شرایط خاص آماده باشن که دو سه روز رو با گشنگی
    و تشنگی سپری نکنن. به نظرم نه آمریکایی ها به آدم خوری می افتن و نه ایرانی ها.
    کسی هم این وسط ننه مرده نیست. همه دوست دارن یک حداقل هایی رو برای خودشون
    و خانواده شون تهیه کنن و ربطی به جغرافیا نداره. به نظرم ربطی به «ننه مردگی» هم نداره.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *