داستان روز: عاشق شدیم رفت

– علاقه‌مند شدیم آقا جان، علاقه‌مند شدیم. چی کار کنیم؟ گیرم بی‌ربط به هم بوده باشیم و برای ماموریت اومده باشیم، آدم که هستیم. آدمه، علاقه‌مند می‌شه.

– تا چه زمانی سرتون به ماموریت‌تون بود و گیر علاقه و این جور چیزها نیفتاده بودین؟

– نمی‌دونم. شاید تا وسطش… شاید هم تا یه جای دیگه‌اش… مرز که نداره… خبر نداری، یک دفعه چشم باز می‌کنی می‌بینی دلهره داری. توی دلت یه چیزی وول می‌خوره. همون موقع است. اون موقع دیگه تموم شده. عاشق شده‌ای.

– گفتی شهری بودین به اسم کالج پارک؟

– کالج استیشن

– کالج چی؟

– استیشن

– این چه اسمیه؟

– اسم شهرشه. گذاشته‌ان. هوس کردن، این اسمو گذاشته‌ان.

– توی این شهری که می‌گی، کسی هم فهمید؟

– نه. همه فکر می‌کردن همیشه زن و شوهر بوده‌ایم.

– ممکنه دوستاتون حدسی بزنن؟

– نه بابا… چه حدسی بزنن؟ با خودشون می‌گن یه زن و شوهر اومدن، یه مدت بودن، بعد هم رفتن پی کارشون. مثل بقیه. مثل هزار تا زن و شوهر دیگه که با هم میان و با هم می‌رن. خبر ندارن که ما دو تا با هم نبودیم. بی‌هم اومدیم، با هم رفتیم.

6 thoughts on “داستان روز: عاشق شدیم رفت”

  1. قالب جديد وبلاگ مبارك.
    ولى امكان داره صفحه اصلى همونى باشه كه نوشته ها ى جدىد بياد. بعد بشه يه جا روي فهرست كليك كرد و بعد اين صفحه بياد؟ به نظرم يهويي كه اين اولش مياد انگار با يه سايت ادارى روبرو هستيم نه يه وبلاگ صميمي. البته اين نظر منه. شايد به بقيه چنين حسي نده.

  2. مریم: :)

    نگین: جدی نگیرین. داستان بود :)

    مریم: خیلی ممنون! باید مقداری باهاش سر و کله بزنم، شاید به‌تر بشه. هدف اصلی‌ام این بود که کامنت‌های هرپست دیده بشه و کامنت گذاشتن سرراست‌تر و واضح‌تر بشه. به نظرم رسیده بود که با قالب جدید تعداد کامنت‌ها به نسبت کم شده بودن. شما هم که به‌تر خبر دارین، مطلب‌نویسه و کامنت‌هاش!

  3. کلا مبارکه میبینم از دروپال اومدی روی ورد پرس قشنگ شده تبریک… اما خب صفحه اول زیادی راحت بود همه چیز مرتب و منظم و 7-8 تا پست قبلی رو راحت میشد دید اون قدیمی تره باید اسکرول میکردیم پایین زحمت داشت اما مزه اش هم بیشتر بود…زیادی راحته .: دی (اینم یه نظره دیگه ) نوشته چقدره جاهای مبهم برای من حداقل زیاد داره…شاید چون خوب نمیشناسمت برام نا مفهوم بود…. با کی حرف میزدی؟ تنها رفتی با کی برگشتی؟ :دی

  4. حسین: قبلن هم ووردپرس بودم، اما الان قالب رو عوض کرده‌ام. البته سایت خودم هنوز دروپاله. در مورد داستان هم ظاهرن موفق نبوده‌ام، چون قرار بود بدون شناخت من هم داستان قابل درک باشه و ربطی به من یا شخص یا مکان به خصوصی نداشته باشه. در داستان‌های بعدی باید بیش‌تر تلاش کنم!

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *