صدای ما را از deadline می‌شنوید!

دو ماه مونده به مهلت ارسال مقالات: استاد فکر می‌کنه که مطالب‌مون کافیه و می‌تونیم مقاله‌ی خوبی ارسال کنیم.
یک ماه مونده به مهلت: استاد معتقده که پیش‌رفت ما عالی بوده. اما وقت برای ملاقات نداره.
دو هفته قبل از مهلت: استاد معتقده که پیش‌رفت ما هم‌چنان خیلی خوبه (ولی ما در این دو هفته هیچ کاری نکرده بودیم). استاد هنوز وقت برای ملاقات نداره.
یک هفته قبل از مهلت: استاد به یکی از برگزار کنندگان کنفرانس حکم می‌کنه که مهلت رو دو هفته تمدید کنن. مهلت تمدید می‌شه.
یک هفته قبل از مهلت جدید: استاد معتقده که بیش از اندازه عقب هستیم و باید کاری بکنیم. اما خودش به اروپا رفته.
دو روز قبل از مهلت جدید: مطالب رو آماده کردیم و منتظر نظر استاد هستیم. استاد در جایی غیر از محل اقامت‌اش به سر می‌بره و به اینترنت دسترسی نداره.
یک روز قبل از مهلت جدید: استاد نمی‌دونه مهلت واقعی چه ساعتی از روز مورد نظر هست. از برگزار کننده می‌پرسه.
روز مورد نظر، صبح: از استاد خبری نیست.
روز مورد نظر، ظهر: استاد ایمیل می‌زنه و احتمال می‌ده که تا پنج ساعت دیگه به اینترنت دسترسی داشته باشه. حکم به آماده بودن کامل مطالب می‌ده که اگه وقت کرد، مقاله رو نگاه کنه.
روز مورد نظر، عصر: مقاله مدت زیادی هست که آماده است، اما از استاد خبری نیست.
روز مورد نظر، غروب: استاد ایمیل می‌زنه و می‌گه که از یکی از اعضای کمیته‌ی اصلی خواستم که مهلت ما رو دو روز دیگه اضافه کنن. البته عضو مورد نظر هنوز جواب نداده.
حدس: این بازی حالاحالاها ادامه داره.
تحلیل: دودره‌بازی در همه جای دنیا هست. فقط میزان زور آدم‌های دودر متفاوته.
سوال: جدی، کی به اینا مدرک داده؟