باز هم از تحریم

و باز هم در سلسله بحث‌های تحریم در انتخابات‌ها یک نفر چنین نوشته بودن:

چشم دانشور عزیز، اما بطور خلاصه:
1. اگر تئوری سیستمها رو بلد باشین متوجه میشین که یک سیستم معیوب با اصلاحات هرگز درست نمیشه.
2. با شرکت کردن در سیتم معیوبی که اجازه هرگونه تغییری رو نمیده نمیشه مبادرت به اصلاح اون کرد.
3.با شرکت در هرگونه مسایل اجتماعی و فرهنگی این سیستم به مشروعیت بخشیدن به اون کمک میکنیم.
4.مشکل من با اصلاح طلبا اینه که تا زمانی که اونها برای ثبت نامشون در هر انتخاباتی اقرار به التزام عملی به ولایت فقیه و این قانون اساسی میکنن ، پس نمیتونن خواستار تعویض یا اصلاح اون بشن! اما اگر بخوان پس دروغ گو هستن و یا دارن به مردم دروغ میگن یا به حکومت! و انسان دروغگو بدرد ما نمیخوره!
5. چاره کار تغییر دادن سیستم معیوب یا غیر دلخواه هست.
6. اگر به دنبال راه های غیر تهاجمی و غیر خشونت آمیز هستیم، تنها راه برای رسیدن به هدف بایکوت و نافرمانی مدنی برای مشروعیت زدایی هست.
و در آخر باید بگم که مورد شماره 6 نیاز به توضیح بیشتری داره که اگر دوست داشته باشین میتونم بعدا براتون بگم.
سپاس

و مثل همیشه همون جواب‌های تکراری از طرف من:

حالا بیاین به جای صحبت از تئوری سیستم‌ها کمی از ریاضیات مقدماتی صحبت کنیم: سطح زیر یک نمودار رو با انتگرال اون حساب می‌کنن که به معنای جمع اون تابع هست (مثلا جمع تابع در زمان). اگر نموداری رسم کنیم که میزان مطلوبیت اوضاع رو بر اساس زمان رسم می‌کنه یک تابع خواهیم داشت که به ازای هر زمان یک مقدار مشخص داره. از اون جا که احتمالا وضعیت مطلوب نیست پس این تابع مقدار کمی داره (و یا شاید منفی باشه. بستگی داره که تابع رو در چه مقیاسی تعریف کرده باشیم). میزان رنجی که در هر لحظه می‌کشیم دقیقا برابره با مقدار تابع در اون زمان. اگر هم بخواین که میزان کل رنج رو حساب کنین (در یک زمان مشخص) کافیه که از اون تابع در اون باز انتگرال بگیریم. هرچه قدر که این جمع بیش‌تر باشه یعنی مطلوبیت بیش‌تری در زمان نصیب‌مون شده و هر چه قدر کمتر باشه نشون می‌ده مجموع مطلوبیت بالا نبوده. در نتیجه هرچه قدر که شرایط براتون نامطلوب‌تر باشه در زمان داره این نامطلوبیت بیش‌تر و بیش‌تر می‌شه و این من و شما هستیم که داریم بیش‌تر و بیش‌تر رنج می‌کشیم.

و اما مشکل ما: از سیستم راضی نیستین؟ به نظرتون تعویض بهتره؟ قبول! حق دارین! اگر می‌خواین تعویض کنین تعویض کنین. کسی هم حرفی نداره. اما انصافا تا حالا این روش برای تعویض جوابی داشته؟ نتیجه‌ای هم داده؟ در چند سال گذشته چه قدر نتیجه گرفتین؟! به هر حال باید یه جایی نتیجه وجود داشته باشه. حتا اگر هم پنهان باشه باز هم باید در جایی از سیستم موجود باشه که بعدا در زمان‌های بعدی سیستم رو به نقطه‌ی کار دیگه‌ای ببره. یک سوال می‌پرسم: تا حالا روش شما چه قدر بهبود (چه آشکار و چه پنهان) ایجاد کرده؟

و اما تئوری سیستم‌ها: من با این موضوع آشنا نیستم اما (به قول ملت انگلیسی زبون) common sense به من می‌گه که این جمله‌ی شما نباید درست باشه. مثلا اگه شما ماشین‌تون باد چرخش مطلوب نباشه کل ماشین رو دور می‌ندازین و یکی دیگه می‌خرین؟ شاید بگین معیوب نبوده. مثلا اگه ماشین‌تون معیوب باشه و روغن‌سوزی داشته باشه چه طور؟ ماشین رو کلا عوض می‌کنین؟ بذارین دقیق‌تر صحبت کنم. صحبت تون درسته که از جایی به بعد اصلاح فایده نداره. مثلا ماشینی که قیمتش پنج میلیون تومنه اما هر ماه دو میلیون تومن هزینه‌ی تعمیراتشه دیگه بهتره که تعمیر روش انجام نشه چون عقل سلیم این طور می‌گه که فایده نداره! اما در مورد سیستم‌هایی که به راحتی نمی‌تونین مطلوبیت و هزینه‌ها رو کمی کنین چه طور قضاوت می‌کنین؟ مثلا وقتی از مملکت راضی نیستین چه طوری تعیین می‌کنین که آیا به نقطه‌ای رسیده که دیگه غیرقابل تعمیر هست یا نه. با چه معیاری می‌تونین به جواب به اندازه‌ی کافی دقیقی برسین؟ و یک چیز دیگه: اگر می‌بینین مملکتی سی ساله که داره کار می‌کنه (حتا اگر شده کج دار و مریز) شاید بشه نتیجه گرفت که این مملکت هنوز داره کار می‌کنه و هنوز هم هزینه کردن برای تعمیرش موجه هست.