اگر در یک دنیای دیگه از من بپرسن «در یک جمله بگو از زندگی در اون دنیا چی دیدی؟»، جا داره بگم که این چند عکس پایین رو دیدم (به خصوص عکس آخری). همین چند عکس رو گواهی بگیرم که زندگیای بود که پر از کشمکش بود برای زنده موندن و همین چند عکس رو شاهد بیارم که چرا موجودات این دنیا زنده موندن: زندگی همیشه راه خودش رو باز میکرد (حرکت خودسرانهی دختر در عکس آخر یکی از قشنگترین صحنههاییه که تا به حال دیدهام).
این خانم، «لیچیا رونزولی» (اگر تلفظ اسم رو درست نوشته باشم)، یکی از نمایندگان ایتالیایی پارلمان اروپاست که دخترش ویکتوریا رو هم با خودش به محل کارش میبره. هفتهی پیش به خودش ایمیل زدم و گفتم که چه قدر از دیدن عکسهاشون لذت بردم و به پسزمینهی دسکتاپ کامپیوترم راه پیدا کردهان (و راست هم گفتم). امروز به ایمیلی که فرستاده بودم جواب داد!
عالی بود.
Rouzbeh jan,
I just think this does not work. Maybe only for a short time, or for a baby who is very very calm. I don’t think I could keep Nickan quite in such a meeting and work at the same time. Especially when they are older, I guess it would be even harder.
به سحر: کاملا قابل درکه!
جالب بود!
سلام
برای من اصلا عکسا معلوم نیست
آقای محمدعلی: احتمالن گوگل پیکاسا در جایی که شما نگاه میکنین بسته است یا دسترسی بهش ممکن نیست.
:)