Category Archives: فرزندخواندگی

فرزندخواندگی: بارداری = بحران

وقتی بالاخره عزمم رو جزم کردم و به مادرم در مورد بارداری‌ام و تصمیم‌مون برای ازدواج گفتم، قبول نکرد اجازه بده که با دوست پسرم ازدواج کنم. یک جورهایی برام یک سقط ردیف کرد – با این که سقط جنین در پاییز ۱۹۶۹ هنوز غیرقانونی بود – و سعی کرد مجبورم کنه که وارد مراحل سقط جنین بشم.

مادر زیستی

برای هر پدر یا مادر زیستی، بارداری یک بحران است. تصمیم‌گیری برای شخص در دوران بحران دشوار است و ممکن است شخص احساس کند که حال‌اش به راحتی عوض می‌شود و ممکن است گاهی عکس‌العمل‌هایی نشان دهد که برای خودش عجیب است. اطرافیان پدر و مادر زیستی هم ممکن است اثرات بحران را حس کنند و به شکلی عمل کنند که وضعیت را تشدید کند یا جلوی آن را بگیرد.

این پست برگرفته از کتاب Adoption Wisdom: A Guide to the Issues and Feelings of Adoption نوشته‌ی دکتر مارلو راسل بود که با اجازه از خود نویسنده نوشته شده.

فرزندخواندگی: درهم و برهمی نقش‌ها – گذشته و حال

غریزه‌های مادرانه‌ام داشتن غلبه می‌کردن. ماه هفتم بارداری، وقتی به خانه‌ی مادران ازدواج نکرده رفتم، به مقدار زیادی به بچه‌ام وابسته شده بودم. وقتی به دنیا اومد، واقعن می‌خواستم که اون دختر رو نگه دارم.

مادر زیستی

مادر زیستی از بسیاری جهات مادر است – فیزیکی، عاطفی و روحی. بسیاری از مادران زیستی شرح می‌دهند که به بچه‌ی به دنیا نیامده‌شان خیلی نزدیک‌اند. برقراری رابطه‌ی عاطفی با بچه‌ی به دنیا نیامده بخشی طبیعی از بارداری است. این که یک نفر تا این حد به بچه‌ای احساس نزدیکی کند که قرار نیست بزرگش کند، می‌تواند خیلی پیچیده و گیج‌کننده باشد.

حق دارم که بگم که یک پسر دارم؟ پسر یک نفر دیگه است. اما چی صداش کنم، اگر قرار نیست پسرم صداش کنم؟

پدر/مادر زیستی

این که یک نفر پدر یا مادر باشد و پدر یا مادر نباشد، می‌تواند گیج‌کننده باشد. پدران و مادران زیستی با هویت‌شان در کشمکش‌اند چرا که به نقش‌شان به عنوان پدر یا مادر ربط پیدا می‌کند. آیا اگر کسی بچه‌اش را بزرگ نکند، هم‌چنان پدر یا مادر است؟

این پست برگرفته از کتاب Adoption Wisdom: A Guide to the Issues and Feelings of Adoption نوشته‌ی دکتر مارلو راسل بود که با اجازه از خود نویسنده نوشته شده.

فرزندخواندگی: جای زخم‌ها

دکترم آدم گرمی نبود اما در درون، مرد خوب و دل‌سوزی بود. یک بار که در زمان بارداری در حدود چهار یا پنج ماهگی داشت من رو معاینه می‌کرد، زدم زیر گریه و از اون به بعد با من با احترام رفتار کرد. وادارش کردم به من قول بده که من رو سزارین نکنه، مگر این که واقعن چاره‌ای نباشه. دلم نمی‌خواست که اگر بچه‌ای ندارم، جای عمل‌اش رو با خودم همراه داشته باشم. دکتر هم به قولش عمل کرد.

مادر زیستی

خیلی از مادران زیستی علایم فیزیکی و اثرات به دنیا آوردن بچه‌ها را به همراه خواهند داشت. دیدن کشیدگی‌های پوست یا جای عمل سزارین با هر لباس پوشیدن ممکن است یادآور خاطرات گذشته برای مادران زیستی باشد. تصمیم به داشتن رابطه‌ی فیزیکی با کسی دیگر هم ممکن است احساسات قدیمی را رو کند و مادر زیستی را مجبور کند که به کسی که با او در ارتباط است در این باره صحبت کند که قبلن باردار بوده است. برای خیلی از مادران زیستی، این اتفاقات یادآور دورانی است که هم از نظر احساسی و هم از نظر فیزیکی دشوار بوده‌اند.

این پست برگرفته از کتاب Adoption Wisdom: A Guide to the Issues and Feelings of Adoption نوشته‌ی دکتر مارلو راسل بود که با اجازه از خود نویسنده نوشته شده.

فرزندخواندگی: تمایلات جن.سی

بخشی از من هست که هنوز برای لذت بردن از روابط جن.سی مشکل داره. احساس می‌کنم که هنوز باید هزینه‌ی باردار شدن و گذاشتن بچه‌ام برای فرزندخواندگی رو پرداخت کنم.

پدر/مادر زیستی

برای بعضی پدران و مادران زیستی، روابط جن.سی یادآور تجربه‌ی فرزندخواندگی است. پذیرش و حل و فصل احساسات متعددی که همراه است با پدر و مادر زیستی بودن، می‌تواند کمک کند که روابط جن.سی به فعالیتی لذت‌بخش‌تر تبدیل شود.

این پست برگرفته از کتاب Adoption Wisdom: A Guide to the Issues and Feelings of Adoption نوشته‌ی دکتر مارلو راسل بود که با اجازه از خود نویسنده نوشته شده.

فرزندخواندگی: روابط

متوجه شده‌ام که این موضوع برام مشکلاتی در زمینه‌ی اعتماد، چه در ازدواج و چه ارتباطات دوستی، ایجاد کرده. با چیزهایی مشکل داشته‌ام مثل کم‌بود اعتماد به نفس، افسردگی و احساس گناه و احساس شرم‌ساری. دارم خیلی سخت تلاش می‌کنم که بر خود قدیمی‌ام غلبه کنم.

پدر/مادر زیستی

پدر یا مادر زیستی بودن بر روابط تاثیر می‌گذارد. اعتماد به نفس پایینی که خیلی از پدران و مادران زیستی وصف می‌کنند، می‌تواند مزاحم آغاز رابطه‌ی جدید و ادامه دادن روابط‌شان باشد. گاه برای پدران و مادران زیستی دشوار است که باور کنند کسی ممکن است صادقانه ازشان مراقبت کند و دوست‌شان بدارد. اعتماد کردن به دیگران می‌تواند به صورت یک مانع جدی ظاهر شود.

کار پیدا کردم، بعد به خدمت سربازی رفتم، سفر کردم، دنیا رو دیدم و به آرومی التیام پیدا کردم. اگر هرکسی می‌خواست بدونه، می‌گفتم که مادر زیستی‌ام. از بابت آوردن دیوید به این دنیا شرمنده نبودم. از سربازی بیرون اومدم، به شهرم رفتم، تلاش کردم که یک کار دائمی و ثابت پیدا کنم. نشد. بالاخره یک کار در یکی از ایالت‌های غرب میانه پیدا کردم. فکر می‌کردم یک جورهایی درمان شده‌ام، اما اشتباه می‌کردم. هیچ وقت با مردی ارتباط ثابت و پایداری برقرار نکرده بودم. یک بار نزدیک شدیم، حتا نامزد هم شدیم، اما آخرش به هم خورد. بنابراین تصمیم گرفتم که هیچ وقت ازدواج نکنم. این‌جوری بگم که در طالع‌ام این جور نوشته شده بود.

مادر زیستی

بعضی پدران و مادران زیستی احساس می‌کنند که به خاطر تجربه‌های بارداری، تصمیم به فرزندخواندگی و رها کردن فرزند که از سر گذرانده‌اند، سرنوشت‌شان محکوم به شکست است. روابط آینده تحت تاثیر این خواهند بود که پدر و مادر زیستی چه دیدی نسبت به خود در فرایند فرزندخواندگی دارند.

این پست برگرفته از کتاب Adoption Wisdom: A Guide to the Issues and Feelings of Adoption نوشته‌ی دکتر مارلو راسل بود که با اجازه از خود نویسنده نوشته شده.

فرزندخواندگی: افسردگی

در چند ماه اول بعد از رها کردن فرزندم، جدی فکر می‌کردم که دارم روانی می‌شم. هرچی باشه، به من گفته بودن که این بچه رو فراموش می‌کنم و به دنبال زندگی‌ام می‌رم، انگار که این دختر اصلن هیچ وقت وجود نداشته! به هر حال، چیزی فراموش نشد. درد سخت‌تر شد و من هم به شدت افسرده شدم. واقعن حس می‌کردم که دلم می‌خواست بمیرم. یادم می‌یاد که هر بار که دختربچه‌ای هم سن و سال دخترم می‌دیدم، فرو می‌ریختم و تیکه تیکه می‌شدم. احتمالش بود دختر من باشه؟

پدر/مادر زیستی

افسردگی حس کردن نا امیدی و درماندگی است. حسی هست که هیچ وقت چیزی عوض نمی‌شود و این که هیچ وقت روزهای روشن‌تری در راه نخواهند بود. طبیعی است که پس از از دست دادن، احساس افسردگی کنیم. از دست دادن یک فرزند فقدان اساسی‌ای در زندگی یک پدر یا مادر است. پدران و مادران زیستی این فقدان را به نوعی حس می‌کنند.

این پست برگرفته از کتاب Adoption Wisdom: A Guide to the Issues and Feelings of Adoption نوشته‌ی دکتر مارلو راسل بود که با اجازه از خود نویسنده نوشته شده.

فرزندخواندگی: غمگینی

به طرز دردناکی فهمیده‌ام که هنوز با قضیه‌ی فرزندخواندگی کنار نیومده‌ام. دوازده سالِ گذشته به ریختن اشک گذشته و امیدوارم که الان در مسیر به‌بود باشم. در اولین جلسه‌ی گروه پشتیبانی، به محض این که محل رو ترک کردم، زدم زیر گریه. همون گریه‌ی از ته حلقی بود که وقتی متیو رو از دست دادم تجربه کردم.

پدر/مادر زیستی

ممکن است چنین به نظر برسد که غم یک پدر یا مادر زیستی زنده باشد و برای خودش زندگی‌ای داشته باشد. هیچ محدودیت زمانی برای سوگ‌واری برای از دست دادن بچه وجود ندارد. عمیق بودن غم بعضی پدران و مادران زیستی، حتا بعد از گذشت مدت زیاد از رها کردن بچه، آن‌ها را شگفت‌زده می‌کند. به‌ترین کار این است که شخص وجود این غم را به رسمیت بشناسد، به خود اجازه دهد آن را حس کند و بداند که شخص بیش از آن‌چه که بتواند اداره کند، سختی دریافت نمی‌کند. تمام احساسات می‌گذرند.

این پست برگرفته از کتاب Adoption Wisdom: A Guide to the Issues and Feelings of Adoption نوشته‌ی دکتر مارلو راسل بود که با اجازه از خود نویسنده نوشته شده.

فرزندخواندگی: خشم

جدا کردن یک مادر از فرزندش غیرانسانی‌ترین و ظالمانه‌ترین فرم تنبیه‌ایه که نوع بشر دیده. ترجیح می‌دادم اعدام می‌شدم!

مادر زیستی

پدران و مادران زیستی ممکن است در مرحله‌ای از زندگی‌شان نسبت به تجربه‌ی فرزندخواندگی احساس خشم و عصبانیت داشته باشند. برای بعضی پدران و مادران زیستی، این خشم در زمان تصمیم‌گیری برای ترک کردن کودک حضور دارد، در حالی که برای دیگران ممکن است سال‌ها بعد ظاهر شود. خشم احساسی است که به صورت طبیعی وقتی فقدان یا حسی از نداشتن کنترل وجود دارد، بروز می‌کند. هم‌چنین خشم ممکن است باعث انگیزه گرفتن افراد شود که کارهایی انجام دهند هم‌چون جستجو برای فرزندشان یا مبارزه کردن برای اصلاح فرزندخواندگی.

این پست برگرفته از کتاب Adoption Wisdom: A Guide to the Issues and Feelings of Adoption نوشته‌ی دکتر مارلو راسل بود که با اجازه از خود نویسنده نوشته شده.

فرزندخواندگی: تسکین

وقتی بالاخره تصمیم گرفتم به فرزندخواندگی فکر کنم، حسی از تسکین بهم دست داد. حس بدی داشتم که نمی‌تونستم بچه‌ام رو نگه دارم، اما می‌دونستم که بچه در کنار پدر و مادری که می‌تونن ازش نگه‌داری کنن، وضعیت به‌تری داره. من نمی‌تونستم. خوشحال بودم که کسانی هستن که می‌تونن بچه‌ام رو به شکل مناسبی بزرگ کنن.

پدر/مادر زیستی

وقتی پدر و مادر زیستی تصمیم می‌گیرند که فرزندخواندگی به‌ترین گزینه برای فرزندشان است، ممکن است حسی از تسکین ایجاد شود. تصمیم به فرزندخواندگی معمولن وقتی گرفته می‌شود که تمام گزینه‌های دیگر بررسی شده‌اند. البته این به معنای این نیست که احساسات دیگر حاضر نیستند یا بعدتر بروز نمی‌کنند.

این پست برگرفته از کتاب Adoption Wisdom: A Guide to the Issues and Feelings of Adoption نوشته‌ی دکتر مارلو راسل بود که با اجازه از خود نویسنده نوشته شده.

فرزندخواندگی: گناه

داشتن ارتباط جن.سی انتخاب من نبود. تجربه‌ی وحشت‌ناکی بود. به یاد دارم که هق‌هق گریه می‌کردم و از دوست‌پسرم می‌خواستم که توقف کنه. می‌دونم که داشتم نسبت بهش بیش از اون چه که می‌خواستم علاقه پیدا می‌کردم، اما برای رابطه‌ی جن.سی آماده نبودم. قبول دارم که من هم بی‌تقصیر نیستم. باید قبل از این که از کنترل خارج بشه متوقفش می‌کردم.

مادر زیستی

گناه احساس رایجی برای پدران و مادران زیستی است که همیشه با خود همراه داشته باشند. ممکن است احساس گناه به خاطر رابطه‌ی جن.سی باشد، به خاطر باردار شدن باشد و یا به خاطر تصمیم به فرزندخواندگی باشد. احساس گناه ممکن است به این معنا باشد که شخص هنوز خود را به خاطر رفتارها یا اتفاق‌های گذشته نبخشیده است. با این حال، اگر شخص به این باور برسد که هیچ کاری درباره‌ی یک اتفاق در گذشته نمی‌تواند انجام دهد، توانایی‌اش را پیدا می‌کند که احساس گناه را رها کند.

این پست برگرفته از کتاب Adoption Wisdom: A Guide to the Issues and Feelings of Adoption نوشته‌ی دکتر مارلو راسل بود که با اجازه از خود نویسنده نوشته شده.