Category Archives: فرزندخواندگی

فرزندخواندگی: چه‌گونه درباره‌ی «خواهر و برادر بیولوژیک» با بچه‌ها گفتگو کنیم؟

چه طور می‌خواهید به بچه‌تان بگویید که مادر بیولوژیکش بچه‌های دیگری هم دارد؛ که آن‌ها را برای فرزندخواندگی نگذاشته و دارد آن‌ها را بزرگ می‌کند؟ این موضوع شاید برای بزرگ‌ترها مشکل باشد، اما بچه‌ها، با کمال تعجب، با این مساله خیلی راحت کنار می‌آیند. معمولن پدر و مادر از این نگران هستند که شاید بچه فکر کند رد شده یا ترک‌اش کرده‌اند، در حالی که با خواهرها و برادرهای بیولوژیکش چنین نکرده‌اند و آن‌ها را نگه داشته‌اند. اما اگر این مساله را به اندازه‌ی کافی زود با بچه مطرح کنید، کارتان ساده خواهد بود. ابتدا بچه درک درستی از این موضوع ندارد. وقتی بزرگ می‌شود، موضوع را بیش‌تر متوجه می‌شود و می‌تواند به آرامی تصویری کلی از این وضعیت برای خودش بسازد (شاید بعدتر ارتباط با خواهر و برادرهای بیولوژیک برایش ساده‌تر از ارتباط با پدر و مادر بیولوژیک باشد). اگر موضوع خواهر و برادر بیولوژیک را دیر مطرح کنید، مساله به شکل یک غافل‌گیری ظاهر می‌شود و می‌تواند مشکلات بعدی به همراه داشته باشد.

وقتی برای بچه داستان فرزندخواندگی‌اش را تعریف می‌کنید (که احتمالن این کار را بارها و بارها تکرار خواهید کرد و بچه‌ی شما هم از شنیدن چندباره‌ی این داستان سیر نخواهد شد)، از خواهرها و برادرهای بیولوژیک هم صحبت کنید. ابتدا بچه درک درستی از موضوع ندارد و تا سن حدود پنج تا شش سالگی معنی خواهر و برادر بیولوژیک را نمی‌فهمد. در آن زمان به تدیج جزییات بیش‌تری اضافه کنید. سعی کنید از شرایط صحبت کنید و بگویید که مثلن تا قبل از بچه‌ی شما پدر هم در خانواده بوده و بزرگ‌کردن بچه‌ها راحت‌تر بوده یا این که خانواده تنها توانایی بزرگ‌کردن آن تعداد بچه را داشته و نمی‌توانسته از بچه‌ی جدیدی مراقبت کند.

شروع‌کننده‌ی گفتگو: «وقتی تو به دنیا اومدی، مادر بیولوژیکت (یا مادر آفریقایی‌ات یا مادر بلغاری‌ات یا مادر کرمانی‌ات یا به هر شکلی که از مادر بیولوژیک اسم می‌برید) دو تا پسر داشت که بزرگ شده بودن، به مدرسه می‌رفتن و می‌تونستن از خودشون مراقبت کنن. اما نوزادها به مراقبت خیلی بیش‌تری احتیاج دارن و مادر بیولوژیکی‌ات می‌دونست که نمی‌تونه از تو مراقبت کنه. برای همین تصمیم گرفت که برای تو یک خانواده پیدا کنه که از تو به خوبی مراقبت کنن و تو برای همیشه فرزندشون باشی».

فرزندخواندگی: چه‌گونه درباره‌ی «تجاوز» با بچه‌ها گفتگو کنیم؟

تجاوز یکی از سخت‌ترین موضوع‌ها برای گفتگو است. توصیه شده که صحبت از این موضوع را به سال‌های آخر نوجوانی موکول کنید، نه به خاطر این که نوجوان‌ها موضوع را درک نمی‌کنند، بل‌که به خاطر این که ممکن است گفتگو درباره‌ی این موضوع بر روی نگرش‌های جن.سی نوجوان شما تاثیر بد بگذارد.

ممکن است مادر بیولوژیک گفته باشد که مورد تجاوز قرار گرفته (چرا که برایش ممکن نبوده که به راحتی خبر از بارداری‌اش بدهد). می‌توانید به بچه بگویید «ظاهرن این طور به نظر می‌رسه که مادر بیولوژیکت احساس کرده که تحت فشار به این کار تن داده» و یا از دیگر عبارت‌هایی استفاده کنید که به بچه اعلام کنید که مطمئن نیستید. به هر حال سعی کنید اگر اطلاعاتی از پدر بیولوژیک بچه دارید، آن را هم در میان بگذارید، حتا اگر در مورد قیافه و ظاهر او باشد. به این ترتیب کمک می‌کنید که بچه‌تان تصویر مثبت‌تری از پدر بیولوژیکش بسازد.

شروع‌کننده‌ی گفتگو با نوجوان کم‌سن‌تر: «مادر بیولوژیک شناخت زیادی از پدر بیولوژیکت نداشت (یا اصلن شناختی نداشت). تنها چیزی که می‌دونیم اینه که قد بلند و موهای قهوه‌ای داشته، مثل تو».

شروع‌کننده‌ی گفتگو با بچه‌ای در سال‌های آخر نوجوانی: «قبلن گفته بودیم که مادر بیولوژیک تو پدر بیولوژیکت رو به خوبی نمی‌شناخته. این طور که در گزارش پرونده گفته شده، مادر بیولوژیکت گفته ارتباط جن.سی یک ارتباط با رضایت دو طرف نبوده. سخت بشه فهمید که واقعن چه اتفاقی افتاده. تا جایی که ما از شرایط مادر بیولوژیکت می‌دونیم، به هر حال اگر هم رابطه‌ی جن.سی با رضایتش بوده، براش ممکن نبوده که این رو اعلام کنه و حتا در اون صورت هم ترجیح می‌داده بگه تجاوز اتفاق افتاده. البته قبول داریم که تجاوز هم به هر حال ممکنه و اون هم یکی از احتمال‌هاست. ولی ما هیچ علاقه‌ای نداریم که تو تنها روی این موضوع تمرکز بکنی؛ به هر حال چیزهای خوبی هم در مورد پدر و مادر بیولوژیکیت وجود داشته و یکی از نمونه‌هاش هم خیلی ویژگی‌های خوبیه که به تو داده‌ان».

فرزندخواندگی: چه‌گونه درباره‌ی «رها کردن» با بچه‌ها گفتگو کنیم؟

برای این که مفهوم رها کردن (abandonment) بچه را با او در میان بگذارید، کار سختی دارید. سعی کنید از پدر و مادر بیولوژیک تصویر منفی‌ای نسازید. همین‌طور سعی کنید از عبارت‌های مناسب‌تری استفاده کنید (در انگلیسی استفاده از عبارت left در برابر abandoned پیشنهاد شده).

گفته شده که بچه‌ها تنها به دنبال فهمیدن اتفاق‌ها نیستند، بل‌که برای‌شان مهم است که بدانند پدر و مادر بیولوژیک چه احساسی داشته‌اند. با خیال راحت از احساسات و عواطف صحبت کنید و سعی کنید در همه حال لحن ملایم و آرامی داشته باشید. به بچه بگویید که احتمالن پدر و مادر بیولوژیکش شرایط سختی داشته‌اند و برای‌شان راحت نبوده که چنین تصمیمی بگیرند.

شروع‌کننده‌ی گفتگو: «احتمالن پدر و مادر بیولوژیکت براشون سخت بوده که چنین کاری بکنن؛ اما می‌خواستن که تو شرایطت خوب باشه و در جای امن و مطمئنی باشی. برای همین هم بیمارستان (یا پرورشگاه یا اداره‌ی پلیس یا هرجا که بچه پیدا شده) رو انتخاب کردن، چرا که مطمئن بودن یک نفر تو رو پیدا می‌کنه و از تو نگهداری می‌کنن و بهت غذا می‌دن تا این که تو رو به دست ما برسونن».

فرزندخواندگی: چه‌گونه درباره‌ی بعضی موضوع‌های ناخوشایند با بچه‌ها گفتگو کنیم؟

مسوول پیگیری امور ما در موسسه‌ی فرزندخواندگی هر از گاهی یک ایمیل به خانواده‌های در صف فرزندخواندگی از بلغارستان می‌فرسته و آخرین اتفاقات رو برامون می‌نویسه. در یکی از ایمیل‌های اخیرش، مطلب آموزشی‌ای فرستاده بود در مورد این که چه طور در مورد بعضی از موضوع‌های سخت با بچه‌هاتون صحبت کنین. این مطلب رو به شکل آزاد ترجمه و خلاصه کردم و تغییرات کوچیکی در اون ایجاد کردم. شاید این مجموعه پست‌ها به این شکل یا با تغییر در وب‌سایت فرزندخواندگی در ایران منتشر بشن که بستگی به صلاح‌دید مدیر سایت داره.

بچه‌های شما در مورد فرزندخواندگی فکر می‌کنند، شاید بیش‌تر از آن‌چه شما انتظار دارید. به‌تر است که شما خود صحبت از موضوع را پیش بکشید و فکر و ذهن بچه‌ها را راهنمایی کنید؛ به این ترتیب از به وجود آمدن فانتزی‌ها و خیالات غیرواقعی (و گاه مخرب) هم جلوگیری کرده‌اید. بعضی خانواده‌ها فکر می‌کنند با صحبت از موضوع‌های ناخوشایند، بچه‌ها را ناراحت می‌کنند، در حالی که خانه و محیط خانواده همان جایی است که باید موضوع‌های ناخوشایند مطرح شوند و افراد به آرامش برسند.

در چند پست آینده بعضی موضوع‌های گفتگو را آورده‌ایم. این پیشنهادها برای گفتگو با بچه‌های سن دبستان است، هرچند که به هر حال باید مطالب را با توجه به سن و درک بچه متناسبن تنظیم کنید. محل گفتگوها هم هر موقعی می‌تواند باشد: سر میز شام یا در ماشین یا موقع قدم زدن یا شب قبل از خواب.

برای منتظران فرزندخواندگی: انتظار شما را آب‌دیده می‌کند

این متن برای سایت فرزندخواندگی در ایران نوشته شده و اولین بار در آن‌جا منتشر شده. نوشته‌ خلاصه‌ای از نوشته‌ی تریشا پریب است که در مجله‌ی خانواده‌های فرزندپذیر (Adoptive Families) در آوریل ۲۰۱۳ چاپ شده است. تریشا پریب کتابی با عنوان Trust, Hope, Pray: Encouragement for the Task of Waiting دارد. نوشته‌های وی را در وبلاگش می‌توانید دنبال کنید.

من و شوهرم، نخستین بار پسرمان را در فیلمی دیدیم که تک و تنها در یکی از مراکز نگهداری کودکان نشسته بود. تصویر کیفیت خوبی نداشت و سر و صدای پس‌زمینه نیز زیاد بود. همان موقع مطمئن شدیم که او را تا آخر عمر عاشقانه دوست خواهیم داشت. به ما گفتند باید یک تا یک و نیم سال صبر کنیم.  یک و نیم سال حیلی کم اتفاق می‌افتد و برای موردهای خیلی خیلی خاص است.

دوره‌ی انتظار یک ساله را فرصتی شمردیم که به کارهای عقب‌مانده‌مان برسیم و برای آمدن پسرمان آماده شویم. اما یک و نیم سال گذشت و از بچه خبری نشد. ما سی ماه صبر کردیم. چند ماه پرونده روی میز خاک می‌خورد و از ما کاری بر نمی‌آمد. پسرمان بدون حضور ما بزرگ می‌شد و دست‌مان به هیچ جا بند نبود. انتظار کشیدن سخت است و انسان را از پا در می‌آورد، اما مزیت‌هایی هم دارد. مثلن به این موردها فکر کنید.

واقعن چه می‌خواهیم؟

فرزندخواندگی به نظر موضوع جالبی است. خیلی‌ها علاقه دارند چنین کاری بکنند. همان طور که دلمان می‌خواهد روزی یک رمان بنویسیم و یا دور دنیا را بگردیم. اما همین انتظار کشیدن فرق دو گروه را مشخص می‌کند. کسانی که از این موضوع خوش‌شان می‌آید و کسانی که به این موضوع عمیقن اعتقاد دارند. خیلی‌ها روند فرزندخواندگی را آغاز کرده‌اند، اما با دیدن سختی‌ها، به خصوص همین دوران طولانی انتظار، کنار کشیده‌اند. فرزندخواندگی گزینه‌ی مناسب برای همه نیست. دوران انتظار، ایمان ما را به این که فرزندخواندگی برای خانواده‌ی ما مناسب است، عمیق‌تر کرد.

منطق به جای احساسات

انتظار کشیدن ساده نیست. شادمانی جای خود را به ترس می‌دهد، ترس به ناامیدی تبدیل می‌شود، ناامیدی به شکلی دیگر سر بر می‌آورد و به همین ترتیب این روند ادامه دارد. لازم است که در این بالا و پایین‌ها از پا درنیایید تا بتوانید مراحل بعدی را هم پشت سر بگذارید.

آماده شدن

از این فرصت برای آماده شدن استفاده کنید. از همین الان منابع مختلف را مطالعه کنید تا وقتی فررزندتان به خانه می‌آید، مجبور نشوید برای هر چیز کوچک و بزرگی دست به دامن گوگل بشوید. من و شوهرم تصمیم گرفتیم در این دوران انتظار تا جایی که ممکن است با دیگر خانواده‌های فرزندپذیر ارتباط داشته باشیم و از تجربیات‌شان استفاده کنیم. همین روابط سر ما را گرم کردند و بعدتر، وقتی پسرمان به خانه آمد، منبع‌های زیادی برای پاسخ به سوال‌های‌مان داشتیم.

دوستان و آشنایان جدید

تنها شما نیستید که منتظر آمدن فرزندتان هستید. در این فرصت از کمک‌ها و پشتیبانی‌های خانواده و دوستان استفاده کنید. در ضمن فرصتی است تا دوستان جدیدی به حلقه‌ی دوستان‌تان اضافه کنید. از حضور دیگرانی که مانند شما به دنبال فرزندخواندگی هستند، بهره ببرید. یک روز در فروشگاهی موقع پرداخت، از صندوق‌دار تشکر کردم که در فروشگاه‌شان بخشی با موضوع فرزندخواندگی دارند. چشمانش پر از اشک شد و لب به شکایت باز کرد که مدت زیادی است در دوران انتظار فرزندخواندگی به سر می‌برد و هنوز هیچ خبری نشده است. در چشم به هم زدنی، همان‌جا، پایه‌ی دوستی را ریختیم.

جشن بزرگی که در انتظار ماست

اتفاق بزرگ در انتظار آن‌هایی است که صبورانه انتظار می‌کشند. ما هم بالاخره پسرمان را دیدیم، چهار سالش شده بود. هیچ وقت از این همه انتظار کشیدن پشیمان نشدیم و می‌دانیم که ارزشش را داشت، از اول هم می‌دانستیم که ارزشش را دارد.

فرزندخواندگی: پیشنهادهایی برای گفتگو درباره‌ی پدر و مادر بیولوژیک

این متن برای سایت فرزندخواندگی در ایران نوشته شده و ابتدا در این صفحه منتشر شده.

یک: در گفتگوهای‌تان از پدر و مادر بیولوژیکی بچه به خوبی یاد کنید. به هر حال آن‌ها قسمتی از بچه‌ی شما هستند و بچه‌ی شما هم در درونش، خواه ناخواه، چنین حسی دارد. وقتی شما از پدر و مادر بیولوژیکی به بدی یاد می‌کنید، بچه با مشکل تردید در مورد خودش و هویت‌اش مواجه می‌شود و به نوعی انتقاد را به خودش هم می‌گیرد، هرچند ناخودآگاه.

دو: در صحبت از پدر و مادر بیولوژیکی سعی کنید به واقعیت پایبند باشید. از آن‌چه که می‌دانید صحبت کنید و اگر هم حدسی دارید، صادقانه به بچه بگویید که حدس می‌زنید و اطلاع دقیقی ندارید. با خوش‌بینی صحبت کنید. مثلن از جمله عبارت‌هایی که می‌توانید استفاده کنید، این است که بگویید «ما درست اطلاع نداریم. اما همه‌ی بچه‌ها نیازهایی دارن که باید رسیدگی بشن. احتمالن پدر و مادرت تو رو خیلی دوست داشتن، ولی امکان نگهداری خوب از تو رو نداشتن. برای همین تصمیم گرفتن که سرپرستی تو رو به کسانی بدن که می‌تونن خوب ازت نگهداری کنن. ما هم امکان نگهداری از یک بچه رو داشتیم و این طور شد که تو بچه‌ی ما شدی».

سه: برای بچه روشن کنید که فرزندخواندگی تقصیر او نبوده. بچه پتانسیل این را دارد که ایرادی را به خودش متوجه کند و چنین نتیجه‌گیری کند که پس حتمن مشکلی داشته یا تقصیر از او بوده یا باعث دردسر شده که پدر و مادر بیولوژیکی‌اش نتوانسته‌اند از او نگهداری کنند.

چهار: در صحبت از پدر و مادر بیولوژیکی، فقط از مادر صحبت نکنید؛ نقش پدر را هم در نظر بگیرید. تاکید کنید که بچه یک مادر داشته و یک پدر. این موضوع به ساختن این ذهنیت در بچه کمک می‌کند که یک پدر و یک مادر برای به وجود آمدن بچه لازم است و بچه‌ی شما هم کاملن طبیعی است، مثل بقیه‌ی بچه‌ها.

متن بالا را با تاثیر از کتاب‌ها، مجله‌ها و جزوه‌های آموزشی‌ای که در چند سال گذشته خوانده‌ام نوشتم. ممکن است در مورد بعضی از این موضوع‌ها نظرهای مختلف و حتا متضادی وجود داشته باشد.

دختری در راه داریم

من و الهام بالاخره بعد از پنج سال انتظار، برای به فرزندی گرفتن یک بچه اقدام کردیم. بچه قاعدتا از کشور چین بلغارستان خواهد بود و در زمانی که به ما می‌رسه، سنش حدودا یک سه سال خواهد بود (با دو سه ماه مقداری پس و پیش). زمانی هم که بچه به دست ما می‌رسه حدود شش سال از الان خواهد بود (شاید اواخر سال دو هزار و هفده). بچه هم به احتمال زیاد دختر خواهد بود.

دوستان لطف دارن و سوال‌های زیادی تا الان از ما پرسیده‌ان. این‌جا یک تعداد از این سوال‌ها و نظرها رو به همراه جواب خودمون آورده‌ام. اگر سوالی یا نظری دارین، خوشحال می‌شیم بشنویم. قبل از رفتن به سراغ سوال‌ها، از همین‌جا می‌خوریم به سلامتی دخترمون که تقریبا منفی پنج سال سن داره!

یک: چرا فرزندخواندگی؟
– چرا که نه؟ جمعیت زیادی از بچه‌ها هستن که سرپرست ندارن. ما هم یک خانواده داریم که می‌تونیم این امکان رو برای یک بچه فراهم کنیم. از چنین کاری هم که مسلما لذت می‌بریم.

دو: چرا از چین؟
– بین برنامه‌های موجود، چین برای ما به‌ترین برنامه رو برای فرزندخواندگی داره. برنامه‌اش از مطمئن‌ترین‌هاست و با این که طول می‌کشه، اما خیلی پایدار و قابل اعتماده. البته این‌ها تنها به روایت آمار هست و همیشه امکان تغییرات وجود داره.

سه: چرا از ایران نگرفتین؟
– تا جایی که ما خبر داریم، ایران برنامه‌ای به این شکل برای فرزندخواندگی نداره. شرایطش متفاوته و جزو قراردادهای بین‌المللی فرزندخواندگی نیست.

چهار: آیا به خودش خواهین گفت که به فرزندی گرفته شده؟
– حتما.

پنج: از کی چنین تصمیمی گرفتین؟
– تصمیم جدی اولین بار پنج سال پیش بود.

شش: پروسه‌ی این کار چه طوری هست؟
– ما تا الان اولین مرحله رو انجام دادیم؛ یعنی فرم‌ها رو در آژانس مربوط پر کردیم و پروسه شروع شد. احتمالا مرحله‌ی بعدی این باشه که یک مددکار اجتماعی در چند نوبت با ما ملاقات می‌کنه و شرایط ما رو برای فرزندخواندگی می‌سنجه. شاید بعضی از این ملاقات‌ها در منزل ما انجام بگیره که مددکار زندگی ما رو از نزدیک ببینه. مرحله‌ی بعد اینه که کارهای اداری در اداره‌ی مهاجرت (آمریکا) انجام بگیره که مدارک سفر بچه از پیش آماده باشه. بعد کل مدارک به چین فرستاده می‌شن و بقیه‌اش اون‌جا بررسی می‌شه. حدود چند سال بعد، یک عکس از بچه می‌فرستن (این مرحله به referral معروفه). قاعدتا ما هم تایید می‌کنیم و بعد مدارک سفر به چین آماده می‌شه. در سفر به چین با بچه ملاقات می‌کنیم، با خودمون به هتل می‌بریمش :) و بعد به سفارت آمریکا برای ویزا و بعد هم سفر برگشت در پیش خواهد بود. بعد از پایان مراحل و گرفتن بچه، برای مدتی (مثلا شاید یکی دو سال، مطمئن نیستم) یک سری گزارش‌های بعد از فرزندخواندگی هست که باید پر بشن تا مطمئن بشن که بچه جای مناسبیه.

هفت: آیا مشکلی نخواهین داشت که بچه به شکل خودتون نیست؟
– ما که مشکلی نداریم! به نظرم اون چیزی که انسان‌ها رو به هم نزدیک نگه می‌داره، شکل و قیافه و شباهت ظاهری نیست. فکر می‌کنم که وقتی پدر و مادر و بچه در سختی‌ها و ناراحتی‌ها و نگرانی‌ها و خوشی‌ها شریک می‌شن، دیگه قیافه رو نمی‌بینن. در جماعت فرزندخوان‌ها یک اصطلاح هست که گروهی از آدم‌ها کوررنگ (color blind) می‌شن و دیگه چشم‌شون رنگ و نژاد رو نمی‌بینه. به نظرم فرزند هم همین‌طوره. فکر می‌کنم نه تنها خودمون اختلاف ظاهری رو نخواهیم دید، بلکه خانواده و دوستان و اطرافیان هم به تدریج اختلاف قیافه رو فراموش می‌کنن و جنبه‌های دیگه‌ای رو می‌بینن.

هشت: چه زمانی بچه به دست‌تون می‌رسه؟
– به طور دقیق معلوم نیست. اما با توجه به آمارهای موجود و خانواده‌هایی که الان بچه‌هاشون به دست‌شون می‌رسه، انتظار داریم چیزی حدود شش سال دیگه بچه رو ببینیم!

نه: آیا قصد دارین که بچه‌ی بیولوژیکی هم بیارین؟
– بله.

ده: آیا با داشتن بچه‌ی بیولوژیکی و فرزندخوانده، مشکلی پیش نمی‌یاد؟
– به نظر ما نه، مشکلی پیش نمی‌یاد. هر دو عزیز هستن و دردسرها و بدبختی‌های خودشون رو دارن.

یازده: این بچه که مسلمون نیست!
– این موضوع دغدغه‌ی ما نیست (ظاهرا سطح دغدغه‌ها خیلی متفاوت هستن!). تا زمانی که این بچه انسانه، شعور داره، فهم داره و وجدان داره، برای ما محترمه و عزیز.

دوازده: هزینه‌های این کار چه قدر می‌شه؟
– هزینه‌ها نسبتا زیاد هستن، اما به نسبت اون چیزی که در نهایت به دست می‌یاریم، ناچیزن. این هزینه‌ها شامل پروسه‌های اداره‌ی مهاجرت آمریکا و مددکار اجتماعی و هزینه‌های بررسی پرونده در چین و مبلغ هدیه به پرورشگاه و در نهایت سفر ما به اون‌جا خواهد بود. باز هم تاکید می‌کنم، برای ما خود مساله خیلی خیلی مهم‌تر و ارزش‌مندتر از هزینه‌هاست و تا زمانی که توانایی پرداخت هزینه‌ها رو داشته باشیم، نگرانی‌ای از بابت مقدارش نداریم. اگر بخوام یک تخمین بدم، برای کل پروسه چیزی حدود سی هزار دلار هزینه خواهد داشت. البته نوع فرزندخواندگی و کشور مقصد هم هزینه‌های متفاوتی دارن.

سیزده: آیا به‌تر نیست این هزینه رو در جاهای دیگه‌ای صرف کنین؟
– این یک تصمیم شخصیه و ما فقط مساله‌ی مادیات رو برای تصمیم‌گیری‌مون در نظر نگرفته‌ایم. به هر حال اگر کسی امکانات مالی داره و مایل هست که در به‌ترین زمینه‌ی ممکن خرج کنه، پیشنهاد می‌کنم در زمینه‌های مورد نظر خودش و برای امور خیریه‌ی مورد نظر خودش خرج کنه. ما هم حمایت می‌کنیم!

چهارده: آیا عبارت‌هایی هستن که استفاده از اون‌ها در زمینه‌ی فرزندخواندگی نامناسب باشن یا براشون معادل‌های مناسب‌تری وجود داشته باشه؟
– صددرصد! مثلا به‌تره از عبارت «بچه‌ی بیولوژیکی» به جای «بچه‌ی واقعی» یا «بچه‌ی خودتون» استفاده کنین. بچه‌ای که به فرزندی گرفته شده هم بچه‌ی واقعی و بچه‌ی خود ماست! همین موضوع در مورد پدر و مادر «واقعی» هم صادقه. شاید بعدتر در این مورد بیش‌تر نوشتم، البته شاید هم اصلا لازم نشد.

پانزده: آیا از پرسیدن سوال استقبال می‌کنین؟
– حتما استقبال می‌کنیم و خوشحال هم می‌شیم. به بعضی از دوستان پیشنهاد می‌کنم به عنوان یک معیار دم‌دستی، حرف رو بسنجن و ببینن که آیا گفتن این حرف به یک پدر و مادر با بچه‌ی بیولوژیکی مناسب هست یا نه. اگر فکر می‌کنن در اون شرایط مناسب نیست، پس احتمالا در این شرایط هم مناسب نیست.

شانزده: آیا خانواده‌های شما راضی هستن؟
– تا الان فکر می‌کنیم بله! چند سالی هست که ما سعی کردیم تا حد ممکن موضوع رو براشون باز کنیم و نگرانی‌هاشون رو برطرف کنیم. الان هم هر دو خانواده حمایت می‌کنن و منتظر دیدن نوه‌شون هستن!

هفده: چرا این قدر زمان این پروسه طولانیه؟
– شاید یک مقدار کاغذبازی طولانی داشته باشه. کل کارهای آمریکا (شامل مراحل قانونی مهاجرت و مددکار اجتماعی) بیش‌تر از چند ماه طول نمی‌کشه و برای چند سال بعد پرونده در چین خواهد بود. صف خانواده‌های خواهان فرزند از چین هم خیلی طولانیه و چند سال طول می‌کشه تا یک زوج از ته صف به سر صف برسن. اخیرا این زمان بیش‌تر هم شده. من یادمه که چهار سال پیش وقتی شرایط کشورها رو مطالعه می‌کردیم، مدت زمان صبر کردن برای چین حدود سه سال بود.

هجده: این بچه بعد از فرزندخواندگی شهروند کجا خواهد بود؟
– طبق یک قانون نسبتا جدید (که حدودا ده سال پیش اضافه شد)، بچه در زمان ورود به آمریکا، به طور خودکار شهروند آمریکا می‌شه. در عین حال، هم‌زمان شهروندی چین رو هم از دست می‌ده. در مورد ایران مطمئن نیستم (و هنوز نپرسیده‌ام) که با داشتن یک پدر رشید ایرانی (کرمانشاهی، کاشانی، تبریزی)، چه مانعی برای شهروندی ایرانش هست. احتمال می‌دهم مشکل جدی‌ای نداشته باشه.

نوزده: آیا همه می‌تونن بچه به فرزندی بگیرین؟
– قانون آمریکا (و این مسیری که ما برای پروسه انتخاب کردیم) این طوریه که حداقل یکی از والدین باید شهروند آمریکا باشه. برای کسانی که شهروند نیستن، من خبر ندارم. در ضمن بعضی کشورها بعضی محدودیت‌ها و خواسته‌ها هم دارن.

بیست: به بچه فارسی یاد می‌دین یا چینی؟
– با بچه فارسی صحبت می‌کنیم، مثل بقیه‌ی پدر و مادرها که با زبون خودشون صحبت می‌کنن. بچه هم احتمالا فارسی رو خوب یاد بگیره. اما احتمالا فارسی حرف زدن‌اش چیزی بشه شبیه به بقیه‌ی نسل دومی‌های این‌جا که با انگلیسی راحت‌تر هستن. به هر حال ما که چینی بلد نیستیم. اما سعی می‌کنیم این امکان رو فراهم کنیم که با شرکت در کلاس‌ها و کمپ‌ها، با زبون و فرهنگ چینی آشنا بشه.

بیست و یک: اسم بچه رو چی می‌گذارین؟
– یک اسم قشنگ فارسی! پدر و مادر بچه و خود بچه ایرانی هستن و دوست داریم از اسم ایرانی هم استفاده کنیم (درسته، ما بچه‌مون رو ایرانی می‌دونیم!). البته بچه در زمان فرزندخواندگی یک اسم چینی داره و مرسومه که اون اسم رو به عنوان اسم میانی (middle name) استفاده می‌کنن. احتمالا ما هم همین کار رو بکنیم که به نوعی یادگار دوران قبل از فرزندخواندگی‌اش بوده باشه.

بیست و دو: بچه در زمان فرزندخواندگی در کجا زندگی می‌کنه؟
– پرورشگاه.

بیست و سه: بچه از کدوم منطقه از چین خواهد بود؟
– هیچ اطلاعی نداریم. می‌تونه از هر کدوم از استان‌ها باشه.

بیست و چهار: آیا شما حق انتخاب دارین که کدوم بچه رو انتخاب کنین؟
– نه، چنین انتخابی نداریم. البته وقتی فکر می‌کنم، به نظرم می‌رسه که اتفاقا قانون خوبیه که حق انتخابی هم در کار نیست.

بیست و پنج: آیا می‌تونین بچه رو پس بدین؟
– چنین قصدی نداریم!

بیست و شش: آیا پدر و مادر بیولوژیکی بچه می‌تونن روزی اون رو از شما پس بگیرن؟
– خیر. فرزندخواندگی در همون زمان قطعی می‌شه و اون بچه، بچه‌ی رسمی و قانونی ماست؛ چه از نظر دولت آمریکا و چه از نظر دولت چین.

بیست و هفت: در صورت آتش‌سوزی خونه‌تون، اگر تنها امکان نجات یک نفر رو داشته باشین، کدوم یک از بچه‌ها رواول نجات می‌دین؟ بچه‌ی بیولوژیکی رو یا بچه‌ی فرزندخوانده رو؟
– شما چه طور؟ اگر شما دو تا بچه‌ی بیولوژیکی داشته باشین و خونه آتیش بگیره و تنها امکان نجات یک نفر رو داشته باشین، کدوم رو نجات می‌دین؟! جواب ما هم احتمالا مثل شماست: اگر لازم باشه، خودمون می‌سوزیم، عوضش هر دو رو نجات می‌دیم. هر دو بچه‌ی ما هستن و برای نجات‌شون هر کاری که بتونیم انجام می‌دیم. این که از کجا اومده‌ان مهم نیست.

بیست و هشت: این که بچه یک سال اول زندگی‌اش رو در پرورشگاه بوده، تاثیر بدی نداره؟
– اگر هم داشته باشه، تاثیری در تصمیم ما نداره. به هر حال صرف این که یک بچه یک سال اول رو در شرایط ایده‌آل نگذرونده باشه،‌ دلیل نمی‌شه که هفتاد سال بعد رو در شرایط خوب نگذرونه! به هر حال هر بچه‌ای در هر وضعیتی و با هر پیشینه‌ای حق برخورداری از خانواده و عشق و محبت داره و ما هم وظیفه داریم که این امکان رو فراهم کنیم. به گذشته‌ی یک سال اول‌اش هم کاری نداریم.

بیست و نه: آیا از سلامت بچه مطمئن هستین؟
– آیا شما از سلامت بچه‌ی بیولوژیکی‌تون مطمئن هستین؟ هیچ‌کس مطمئن نیست. البته می‌تونیم بگیم که با احتمال بالایی بچه از سلامت برخورداره. در مورد چین مشکل الکل و مواد مخدر در زمان بارداری مادر، به اون صورت وجود نداره و این بچه هم احتمالا محصول بارداری نوجوانان نبوده که چنین نگرانی‌ای باشه. بنابراین شانس زیادی هست که سالم باشه. به هر حال، اگر سالم هم نباشه، بچه‌ی ماست و برای سلامتی‌اش هر کاری که از دست‌مون بر بیاد انجام می‌دیم.

سی: آیا نگران نیستین که بچه باهوش نباشه؟
– من چندان معتقد به اثر عوامل ژنتیکی در موفقیت نیستم (ضمن این که تعریف هوش هم احتمالا پیچیده‌تر و مفصل‌تر از این حرف‌ها باشه). به نظر من اگر یک بچه از امکانات کافی مثل تربیت و آموزش مناسب برخوردار باشه، می‌تونه به هر جا که دوست داره برسه.

سی و یک: اگر گفت که نمی‌خواد پیش شما زندگی کنه، چی می‌گین؟
– چی داریم بگیم؟ :) هر بچه‌ای ممکنه در مقطعی از زندگی‌اش شورش کنه و بخواد استقلال خودش رو داشته باشه. به نظر ما بچه‌های فرزندخوانده هم مثل بچه‌های بیولوژیکی هستن و مشکلات بچه‌ها در دوران‌های مختلف کمابیش مشابه خواهند بود. به هر حال برای ما چیزی که مهمه اینه که از همون اول (و حتا از همین الان!) ما خودمون رو پدر و مادر بچه می‌دونیم و در این شکی نداریم. به نظرم همین هم خواه‌ناخواه در ذهن بچه می‌نشینه و برای اون هم به شکل یک باور در خواهد اومد. حالا کمی مشکلات با بچه هم فلفل نمک زندگی خواهند بود!

سی و دو: شما باید با مشاور صحبت کنین.
– بایدی نیست، ولی ما این کار رو کردیم. با توجه به اون‌چه که به مشاور گفتیم، چیز به خصوصی بهمون اضافه نشد به جز کلی آرزوهای خوب از طرف مشاور!

سی و سه: اگر به شما اعتراض کرد که چرا به فرزندی قبولش کردین، چی می‌گین؟
– همون جوابی که به بچه‌های بیولوژیکی می‌دن وقتی که به پدرمادرهاشون اعتراض می‌کنن که چرا اون‌ها رو به دنیا آوردن: ما، در این زمان، با این شرایط، با به‌ترین اطلاعاتی که داشتیم، اعتقاد داشتیم که به‌ترین کار این بوده و این مسیر رو دنبال کردیم.

سی و چهار: این موضوع مساله‌ی ساده‌ای نیست.
– معلومه که مساله‌ی ساده‌ای نیست. هیچ بچه‌ای، چه بیولوژیکی و چه فرزندخوانده، مساله‌های ساده‌ای نیستن و به کار و تلاش و زحمت و فداکاری و تعهد زیادی احتیاج دارن.

سی و پنج: با قضیه‌ی محرم و نامحرم چه کاری می‌کنین؟
– به نظر من موضوع فرزندخواندگی خیلی خیلی بالاتر و مهم‌تر از اونیه که با مسایل رساله‌ای مخلوطش کنیم. برای من شان انسان (و به دنبالش شان خودمون و شان فرزندمون) خیلی بالاتر از اونیه که بخوام در مورد چنین مسایلی حتا فکر کنم (در واقع این سوال رو نوشتم چون واقعا پرسیده شده). اما برای کسانی که درگیر این مسایل هستن و به هر حال نمی‌تونن این چیزها رو از ذهن‌شون بیرون کنن، این رو اضافه کنم که اون بچه هم بچه‌ی ماست و خواهر یا برادر بقیه‌ی بچه‌های ماست و جزیی از این خانواده است، بدون هیچ تبصره‌ی اضافه‌ای.

سی و شش: هرچی هم که باشه، اون بچه به هر حال یک کمونیسته.
– !

سی و هفت: شما هیچ وقت این بچه رو بچه‌ی خودتون ندونین و به اون هم بفهمونین که بچه‌ی شما نیست.
– ما با این جمله موافق نیستیم. ما اعتقاد داریم این بچه، بچه‌ی ماست و ما پدر و مادر همیشگی‌اش هستیم. این‌جا هم خونه‌ی خودشه. به نظر ما پدر و مادر بچه، اون کسانی هستن که عاشقانه بزرگش می‌کنن و براش سال‌ها وقت می‌گذارن، بدون چشم‌داشت. برعکسش هم صادقه: بچه‌ی ما همون کسیه که با تمام وجود برامون عزیزه و برای رشدش هرکاری که از دست‌مون برمی‌یاد، انجام می‌دیم. طبق تعریفی که ما از پدر و مادر بودن و فرزند بودن داریم، موضوع جدای از جنبه‌های بیولوژیکی هست.

سی و هشت: آیا فرهنگ چین رو به خونه وارد می‌کنین؟ مثلا آیا مراسم رو به جا می‌یارین و یا غذاهای چینی استفاده می‌کنین؟
– سعی می‌کنیم تا حد ممکن این کار رو بکنیم. هر چه قدر که بیش‌تر از فرهنگ اون کشور وارد کنیم، بعدتر مسایل مربوط به بحران هویت (identity crisis) رو به‌تر و راحت‌تر حل می‌کنیم. به طور کلی پیشنهاد می‌شه که پدر و مادرها به راحتی و با آغوش باز در مورد سرزمین محل تولد بچه‌های فرزندخوانده صحبت کنن و تا حد امکان مراسم و سنت‌ها و فرهنگ رو هم وارد زندگی کنن (نه این که کل خونه چینی بشه، اما به هر حال قسمتی از فرهنگ هم وارد بشه).

سی و نه: آیا پدر و مادر بیولوژیکی‌اش رو بهش نشون می‌دین؟
– ما (قاعدتا) خبر نداریم که پدر و مادر بیولوژیکی‌اش کجا هستن. اما اگر روزی بتونیم پیدا کنیم، بستگی به خودش داره. اگر خودش لازم بدونه که به دنبال اون‌ها بگرده، ما حتما کمکش می‌کنیم و سعی می‌کنیم هر کاری از دست‌مون بر میاد انجام بدیم. به هر حال فکر می‌کنم خیلی‌ها کنجکاو باشن که پدر و مادر بیولوژیکی‌شون رو ببینن. در نهایت انتخاب شخصی خودشه و اون انتخاب هرچی که باشه، ما هم حمایت می‌کنیم.

چهل: این جوری نمی‌شه که بچه رو حتا تنبیه کرد، چون آدم نمی‌تونه بچه‌ی یک نفر دیگه یا یک بچه‌ی یتیم رو بزنه.
– این بچه، بچه‌ی ماست و بچه‌ی یک نفر دیگه یا بچه‌ی بی‌سرپرستی نیست. اگر لازم بدونیم تنبیه هم می‌کنیم (همون‌طور که بچه‌های بیولوژیکی هم تنبیه می‌شن). به هر حال، برای هیچ بچه‌ای، تنبیه بدنی رو پیشنهاد نمی‌کنیم!

چهل و یک: آیا این بچه‌ی دوم خانواده خواهد بود؟
– بستگی داره که بچه‌ی بیولوژیکی چه زمانی بیاد. به احتمال زیاد بله، این بچه، دومین بچه‌ی خانواده خواهد بود.

چهل و دو: آیا قصد فرزندخواندگی مجدد هم دارین؟
– اگر امکانش باشه، چرا که نه؟ به هر حال هزینه داره و بچه هم به وقت و رسیدگی زیاد نیاز داره. اگر چنین وقت و انرژی‌ای پیدا کردیم، حتما!