باباجان! اين انسان رو ولش كنين كارش رو بكنه. چرا اين اندازه گير ميدين كه هوا رو گرم كرد، محيط زيست رو نابود كرد، طبيعت رو خراب كرد، گونهها رو منقرض كرد، انرژي مصرف كرد و هزار و يك گير بيدليل ديگه؟ خوب اين انسان هم جزيي از همين طبيعته ديگه، داره مسيرش رو ميره. حالا اين وسط گونههاي ديگه هم نابود شدن كه شدن. مثلا اگه قورباغهها نسل فلانجور حشره رو كم كردن، شما بهشون اعتراض ميكنين؟! مگه انسان چه فرقي داره؟ يه ذره قدرتاش بيشتره و تواناييهاش بيشتره. تو تكامل اينجوري بالا اومده، نوش جوناش، حقشه كه از قدرتاش استفاده بكنه. شايد هم دلش خواست خودش خودش رو نابود بكنه. خب بكنه. مگه دايناسورها از بين رفتن، كسي چيزي گفت؟ اصلا مگه به همين سادگيهاست؟ مثلا فكر كردين انسان همينجوري ميمونه؟ به قول يكي از دوستام خيلي سادهاين!
باباجان! خيلي هم كه انسان دنيا رو به هم بريزه، در نهايت يه نسل جديدتر و بهروزتر از انسانها به وجود مييان كه در برابر خرابكاريهاي پيشينيان مقاومت بيشتري دارن و ميتونن باقي بمونن، همين! نگران چي هستين؟ كه اين گونهي ضعيف و آسيبپذير فعلي مبادا تغيير بكنه؟!
به طور كلي، من شخصا اعتقاد ندارم كه انسان موجودي با شعور و درك ويژه است بلكه انسان رو هم مثل بقيهي موجودات ميدونم با اين تفاوت كه قدرتاش بيشتره (مثلا بگيرين ده برابر، صد برابر، دويست برابر). انسان از نظر من چيزي بيش از اون نيست. جزيي از طبيعته و لاغير. اگر دست بردن در طبيعت و روندش زشته، دست بردن در اعمال انسان هم زشته، چون به نوعي دست بردن در همون طبيعته. اگر ميبينين انسان دنيا رو به هم ريخت، چرا نميپذيرين كه حداكثرش اينه كه در كتابهاي تاريخ آينده اين طور نتيجهگيري كنن كه در فاصلهي سالهاي فلان تا بهمان يك گونه به وجود اومده بود (به اسم انسان) كه خيلي بر گونههاي ديگه تاثير گذاشت اما بعد از مدتي (مثلا هفتصد ميليون سال) دوباره نظام كرهي زمين به حالت متعادلي برگشت. همين!