فرزندخواندگی: اتفاق‌هایی که همه چیز را به هم می‌ریزند

خدا می‌دونه که چند بار دیگران به من گفته‌ان که من متوجه نیستم چون که مادر نشده‌ام. خب، من مادرم، با این که من پسرم رو بزرگ نکردم.

مادر زیستی

مسایل مربوط به فرزندخواندگی ممکن است هر روز سر بر آورند. مکالمه‌های روزمره می‌توانند پدر یا مادر زیستی را متاثر کنند و باعث شوند احساسات مربوط به فرزندخواندگی بیرون بریزند.

کمی احساس می‌کنم مورد بی‌توجهی قرار گرفته‌ام و غبطه می‌خورم به حال خانم‌هایی که مراحل مهم زندگی‌شون به صورت عمومی و علنی جشن گرفته می‌شه. معذب می‌شم و حتا احساس دل‌خوری می‌کنم وقتی همکارها بارداری‌شون رو همراه با کلی توجه از طرف دیگران جشن می‌گیرن. در همون حال، من کوچیک شمرده می‌شم به خاطر داشتن همون شرایط، چون ازدواج نکرده‌ام و بچه‌هام رو بزرگ نمی‌کنم.

پدر/مادر زیستی

مادران زیستی به اندازه‌ی مادران دیگر مورد پذیرش عمومی و علنی قرار نمی‌گیرند. ممکن است برای یک مادر زیستی شرکت در مراسم سیسمونی نوزاد (baby shower) و یا خرید برای یک نوزاد دشوار باشد، وقتی که احساس می‌کند که خودش آن مقدار توجه و تایید را دریافت نکرده است.

هر سال طرف‌های تولدش، واقعن افسرده می‌شم. الان دیگه این مساله رو به عنوان جزیی از مادر زیستی بودن پذیرفته‌ام.

مادر زیستی

سال‌گرد تولد بچه‌ای که رها شده می‌تواند یکی از زمان‌هایی باشد که همه چیز را برای پدر یا مادر زیستی به هم می‌ریزد. آن تاریخ، سال‌گرد یک رخ‌داد دردناک و تلخ است. نامعمول نیست که پدران و مادران زیستی حول و حوش سال‌گرد تولد فرزندشان احساس غمگینی و افسردگی کنند. مهم است که پدران و مادران زیستی در این زمان مراقبت بیش‌تری از خود به عمل آورند.

این پست برگرفته از کتاب Adoption Wisdom: A Guide to the Issues and Feelings of Adoption نوشته‌ی دکتر مارلو راسل بود که با اجازه از خود نویسنده نوشته شده.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *