مطمئنا فرزندخواندگی اون چیزی نیست که قبلا بود. خیلی تغییر کرده!
وکیل فرزندخواندگی
اگر منطقی باشم، قبول دارم که مادر زیستیام نمیتونست من رو نگه داره. اون موقع سال ۱۹۵۸ بود و مادران مجرد در اون زمان بچههاشون رو نگه نمیداشتن. به من میگه که پدر و مادرش به هیچ عنوان حاضر نبودن کمکش کنن و خودش هم شغلی نداشته. اما راستش رو بگم، هنوز هم برام آزاردهنده است؛ این که من رو رد کرد. میدونم که منصفانه نیست، اما دائم به این فکر میکنم که بالاخره میتونست یک کاری بکنه که هر جوری شده من رو نگه داره.
فرزندخوانده
بارها و بارها با خودم مرور میکنم. یعنی راهی بود که بچهام رو نگه دارم؟ میدونم که جواب منفیه، اما همچنان خودم رو مقصر میدونم و سرزنش میکنم. با خودم میگم چه طور ممکنه کسی بچهاش رو هدیه بده بره؟ خیلی احساس گناه میکنم. اما باید دایم به خودم یادآوری کنم که اون زمان هیچ انتخاب دیگهای نداشتم. من حتی از پس مخارج خودم بر نمیاومدم، چه برسه به یک بچه! دلم میخواست اوضاع غیر از این بود. هنوز هم تا به امروز دارم با نتایج اون تصمیم مشکل زندگی میکنم.
پدر/مادر زیستی
الان دیگه فرزندخواندگی با گذشته فرق کرده. وقتی سی سال پیش دیوید رو به فرزندی گرفتیم، ترسی از مادر زیستی نداشتیم و نگران هم نبودیم که دیوید چه طور آدمی از آب در میاد. دکتر زنانم در مورد دختری گفته بود که بارداره و به دنبال خونهای برای بچهاش میگرده. دکترم میدونست که بچه میخوام، اما نمیتونم بچهدار بشم. در نتیجه همه چیز جور شد.
مادر
در سالهای گذشته فرزندخواندگی خیلی تغییر کرده. بیشتر کسانی که به دنبال فرزندخواندگیاند به دنبال نوزاداناند، با این که هزاران بچه هستند که به خانه نیاز دارند. در گذشته تعداد بچههایی که به خانه نیاز داشتند بیشتر از تعداد کسانی بود که میخواستند بچهای را به فرزندی بگیرند. حال وضعیت برعکس شده؛ تعداد متقاضیان فرزندخواندگی بیشتر از تعداد بچههاست. این تغییر چند دلیل داشته: پیشگیری از بارداری و امکان سقط جنین تعداد بارداریهای ناخواسته را کاهش داده. در ضمن اکنون مادران مجرد میتوانند تصمیم بگیرند که آیا بچهشان را نگه دارند یا خیر، بدون این که نگران فشارهای اجتماع باشند.
این پست برگرفته از کتاب Adoption Wisdom: A Guide to the Issues and Feelings of Adoption نوشتهی دکتر مارلو راسل بود که با اجازه از خود نویسنده نوشته شده.
One thought on “فرزندخواندگی: تغییرات در زمان”