تا وقتی نجس به حساب می‌آیی، راه زیادی مونده

یک: می‌گفت به من نگو که ندانم‌گرا (agnostic) هستی. تا وقتی که ندونم، فرض رو بر این می‌گذارم که خدا رو قبول داری و نباید سوال بپرسم. اما اگه بدونم، دیگه باید رعایت کنم و باید مواظب باشم که اگه دستت خیسه، به من نخوره.

دو: تمام این حرف‌ها که نباید به هر گفته‌ای توجه کرد و هر نظری ارزش شنیدن نداره قبول؛ اما هم‌چنان شنیدن این که یک نفر دیگه من رو نجس می‌دونه خوشایند نیست. هرچند که اون هم چندان خوشحال نیست که می‌شنوه یک نفر دیگه مذهبی نیست و ندانم‌گراست.

سه: اولین واکنشی که در برابر چنین آدمی به ذهنم می‌رسه اینه که پدرش رو در بیارم و کاری کنم که از نظرش برگرده. شاید باید بزنم توی مغز کسی که حاضره به خاطر اختلاف عقیده من رو نجس بدونه و مواظب نزدیک شدن من باشه. اما این تمام داستان نیست. وضعیت اون هم مشابه منه: من اعتقاد دارم نجس دونستن دیگران به خاطر اعتقادات‌شون خیلی وضعیت کثیفیه، اون هم اعتقاد داره که ندانم‌گرا بودن خیلی وضعیت کثیفیه. پس شاید از این بابت برابریم.

چهار: اگر این عقیده‌اش رو جلوی جمع دوستان مطرح کنم، حتمن خیلی‌ها هستن که با این تفکر مخالفن و سرزنش‌اش خواهند کرد؛ به این ترتیب من هم تلافی کرده‌ام. اما باید مواظب یک چیز باشم: اون این موضوع رو در حضور من و فقط n نفر دیگه گفت. پس من اجازه ندارم این موضوع رو در حضور جمعی خارج از اون n نفر توی سرش بکوبم. انصاف حکم می‌کنه که باهاش در بیش‌ترین حالت همون کاری رو بکنم که با من کرده.

پنج: آیا دلم برای چنین کسی می‌سوزه؟ شاید! به نظرم کسی که چنین تفکری داره، در سختی به سر می‌بره، دنیاش رو از دست می‌ده و با همون تعریف خودش، از آخرتش هم چیز زیادی براش نمی‌مونه. البته دل اون هم برای من و وضعیتم می‌سوزه. باز هم برابریم.

شش: شاید اولین پیشنهادم به چنین کسی این باشه که «قضاوت نکن». اما وقتی می‌دونی که آدم نجسی به حساب می‌آیی، یعنی راه زیادی مونده تا برسی به جایی که اون نفر رو قانع کنی که قضاوت نکنه.

هفت: شما بودین چه کار می‌کردین؟

17 thoughts on “تا وقتی نجس به حساب می‌آیی، راه زیادی مونده”

  1. من به جای تو بودم از سلاح دست خیس استفاده می کردم ;)

  2. کامیار: دستت درد نکنه از پیشنهاد! به نظرم رسید یکی از کاربردهای ساده‌ی سلاح دست خیس (بدون این که شر درست بشه) اینه که یک قطعه‌ی کوچیک از کل موجودی قابلمه رو دست بزنی و به این ترتیب کل محتویات قابلمه نجس می‌شه. انجام می‌دم و نتیجه رو بهت گزارش می‌کنم.

  3. من بودم اجتناب ميكردم. چون اين ادم احتمالا عوض ميشه و اون وقت اگه شما واكنش شاقي نداده باشي كمتر شرمسار خواهد بود. راستي از ماجراي فرزندخوانده خيلي وقته ننوشتين

  4. می‌تونی به‌ش بگی کجای کاری؟ احتمال زیادی وجود داره همین الان داری از موادی که از چیزهای نجس – از دید تو – درست شده می‌خوری، می‌نوشی، یا تنفس می‌کنی! فقط دست خیس نیست که نجانایی (نجاست-رسانایی) داره! همین که توی یک محیط تنفس می‌کنی، کلی بخار آب نجس فرو می‌رود و بر می‌آید – که احتمالا از دید ایشون بر هر یک غسلی واجب! در حالت کلی بدن ما یک سیستم ثابت نیست و همواره در حال تغییر هست، مواد تازه وارد می‌شه و خارج. این مواد که از نپتون نمی‌آد (درصد بسیار بسیار کمی شاید به صورت شهاب‌سنگ بیاد البته)! از همین هوا و خاک و آبی هست که مولکول‌ها و اتم‌ها را به اشتراک گذاشته‌اند. بنابراین کار به فرگشت نمی‌رسه!

  5. راستی از دید من صحبت از باور داشتن به فرگشت به نظرم درست نیست. فرگشت یک واقعیت (فکت) علمی پذیرفته شده است، مثل نظریه مکانیک نیوتونی، نظریه نسبیت آینشتاینی، یا نظریه کوانتوم. به این معنی که بهترین و دقیق‌ترین مدل علمی هست که داریم و شواهد علمی فراوانی هم آن را تایید می‌کنند و هیچ تناقضی یا مثال نقضی هم در آن یافته نشده. بنابراین باور (اعتقاد) داشتن در اینجا بی‌معنی است، به همان اندازه که کسی بگوید من به مکانیک نیوتونی باور ندارم! باور فقط درباره چیزهایی معنی که فکت یا واقعیت بررسی شده از راه آزمایش یا منطق ریاضی نیست. نهایت‌ش این است که بگوییم ممکن است نظریه‌ای کامل‌تری از فرگشت هم وجود داشته باشد که برخی از پرسش‌های بی‌پاسخ کنونی را هم پاسخ می‌دهد.

  6. دیگر این که اگر منظورت از مذهب، دین‌های شناخته شده است، باید عرض کنم که به شدت با نظریه‌هایی چون فرگشت یا کوانتوم مشکل دارند. فقط هم صحبت ناسازگاری فراوان برخی گزاره‌های دینی درباره مدلی که از جهان ارایه می‌دهند نیست، بلکه اختلاف‌های بسیار پایه‌ای‌تری وجود دارد. اگر منظورت از مذهبی بودن، دین‌های شناخته‌شده و کلاسیک نیست و فقط باور به آفریننده و خداست، در آن صورت هم باز دانش نوین مشکلات بنیادین و فلسفی جدی با این مفهوم‌ دارند.

  7. دست آخر، فقط برای این که تفاوت یک ندانم‌گرا با بی‌باور رو از دید یک دیندار میانگین نشان بدهم که در میانه طیف قرار نگرفته‌ای! شاید برای همین هم این برخوردها رو شاهد هستی. یعنی از دید یک دیندار، اگر باور رو یک عدد حقیقی از صفر تا ۱ در نظر بگیریم طوری که یک پیغمبر (آورنده دین در هر موردی) ۱ و یک بی‌خدا (آتئیست) صفر باشه، آن‌گاه یک ندانم‌گرا صفر+ (عددی که از راست به صفر میل می‌کنه) خواهد بود و از صفر+ به بالا همه به درجه‌های گوناگون دیندارند. چون، اگر خدایی نیست که دیگه بحث تمومه، ولی اگر هست، اون وقت حالا داستان داریم! هزاران مدل با درجه‌های مختلفی از باور و برهم‌کنش هستی و آفریننده داریم که بسیاری هم اون دیگری رو قبول نداره!

  8. احسان ع: البته مطمئن نیستم که آیا روزی نظرش عوض بشه یا نه. اما به هر حال ایده‌ی خوبی بود!

  9. مردی از سرزمین دانش: من مطمئن نیستم موضوع فرگشت از کجا وارد این بحث شد؛ شاید اشاره به کامنت‌های گوگل پلاس داشته باشی. به نظر من کمی جابه‌جایی و بازی با کلمه‌هاست: باز هم به نظر من تا به الان فرگشت به‌ترین مدلی بوده که ارایه شده، تغییرات زیادی داشته و احتمالن در آینده هم تغییراتی خواهد داشت. به همون ترتیب در مورد مکانیک نیوتونی هم می‌شه گفت که به‌ترین مدل ارایه شده بوده، هرچند که بعدتر مشخص شده در همه‌ی شرایط مدل خوبی نیست و در بعضی شرایط خاص باید از مدل‌های جایگزین استفاده بشه.

  10. مردی از سرزمین دانش: با کامنتت در مورد مذهب و مشکل با فرگشت زیاد موافق نیستم. به نظرم کسی می‌تونه خداباور یا حتا مذهبی باشه و فرگشت رو هم جا بده (همون‌طور که دیده‌ام کسانی که مذهبی بوده‌ان و هم‌چنان تونسته بودن در مورد فرگشت هم خودشون رو قانع کنن و تناقضی نبینن). این که گفته بودی «در آن صورت هم باز دانش نوین مشکلات بنیادین و فلسفی جدی با این مفهوم‌ دارند»، به نظرم خارج از موضوع گفتگوی ماست. دانش نوین یک مرجع مشخص تصمیم‌گیری نداره که تصمیم بگیره با چه مفهوم‌هایی مشکل داره و با چه مفهوم‌هایی مشکل نداره! :) به عبارت دیگه نه ما و نه کس دیگه‌ای احتمالن نمی‌یاد به نمایندگی از «دانش نوین» اعلام موضع بکنه. باز هم می‌گم که اگر کسی بتونه باور به خدا داشته باشه و هم‌زمان فرگشت رو هم بپذیره، کارش راه افتاده و توجهی به این صحبت‌ها نخواهد داشت؛ باز هم می‌گم همون‌طور که هستند کسانی که این دو عقیده رو در کنار هم جا می‌دن.

  11. مردی از سرزمین دانش: جسارت نباشه، با کامنت آخر هم زیاد موافق نیستم. به نظرم در دیدگاه جای دادن «ندانم‌گرایی» جایی بین بی‌خدایی و خداباوری، یک عامل خیلی مهم نادیده گرفته شده: «ندانستن». اگر من قرار باشه یک طبقه‌بندی بکنم، قبل از هرچیز بی‌خدایان و خداباوران رو در یک دسته قرار می‌دم و ندانم‌گرایان رو در یک دسته‌ی دیگه. به نظرم شباهت لامذهب‌ها و مذهبی‌ها به همدیگه خیلی خیلی بیش‌تره از شباهت لامذهب‌ها با ندانم‌گرایان یا مذهبی‌ها با ندانم‌گرایان. این طور بگم: «ندانستن» (یا دانستن) یک بعد (دیمانسیون) دیگه به مساله می‌ده که از این بابت لامذهب‌ها و مذهبی‌ها در یک سمت طیف هستن (که اعتقاد دارن و مطمئن هستن که می‌دونن) و ندانم‌گرایان در اون یکی سمت طیف هستن (که اعتقاد دارن که نمی‌دونن). این رو هم بگم که همین اعتقاد قوی در لامذهب‌ها و مذهبی‌های انتهای طیف در دونستنه که به نظر من بالقوه خطرناکه (این جمله‌ی آخر به موضوع بحث ربطی نداشت).

  12. درسته، فرگشت از کامنت‌های پلاس اومد اینجا، البته اگر جسارت نیست!

    حالا بازی با واژه‌ها یا هر چیزی که دوست داری نام‌گذاری کن. مساله این است که باور در علم معنی نداره، در دین یا ایسم‌ها چرا. ما یک واقعیت علمی داریم که از مدل‌سازی (نظریه‌پردازی) و مشاهده (آزمایش‌) می‌آد و همیشه هم با یک دقتی همراه هست (که خودش یا نظریه‌‌ نو می‌گه)، جایی برای ایمان یا اعتقاد یا باور نمی‌مونه. مثلا مکانیک نیوتونی در یک شرایطی، تقریب بسیاری خوبی هست و در یک شرایطی باید با نسبیت یا کوانتوم جایگزین بشه، اما در درست بودن‌ش در اون شرایطی که تقریب خوبی هست، نمی‌شه شک کرد و گفت من همچین مدلی را نمی‌دانم یا باور ندارم یا شاید قانون دوم برقرار نباشه و از کجا معلوم جسم سنگین‌تر زودتر سقوط نکنه؟! در مقابل گزاره‌های دینی بدون پشتوانه نظری و عملی گفته شده و تکرار می‌شه و کاملا بستگی داره که هر کسی با چه درجه‌ای از باور اون‌ها رو می‌پذیره.

  13. کی می‌گه دانش نوین مرجع تصمیم‌گیری نداره؟! مرجع علمی همیشه هست و همیشه هم به‌روزترین و دقیق‌ترین مدل هست.

    از اون گذشته، این همه منابع علمی و بزرگانی که اونجا قلم می‌زنن و سخنرانی می‌کنن چی هست؟ وقتی کسی مانند آینشتاین حرف می‌زنه، این علم هست که داره سخن می‌گه. مطمینا همچین کسی هیچ وقت نیومده بگه من نماینده دانش نوین هستم، ولی جامعه علمی می‌دونه که در هر زمینه‌ای چه کسانی شناخته شده و پیشرو هستند و آخرین دستاوردها رو نمایندگی می‌کنن.

    به همون شکل دانشمندان کنونی همین حرف‌ها رو می‌زنن. بعضی‌ها صداشون بلندتر یا رسانه‌ای‌تر هست. بعضی‌ها هم فقط برای متخصصان می‌نویسند. بسیاری از همون‌ها هم دارند می‌گن که نظرشون چی هست. آمار هم نشون می‌ده که نظر میانگین به کدام نزدیک هست، دست کم در میان دانشمندان معروف.

    هنگامی که دین با این شدت و بدون پشتوانه و منطق تبلیغ می‌شه و نتایج خوبی هم نداره، در اون صورت دانشمندان نه تنها به خودشون حق می‌دن، بلکه وظیفه اخلاقی دارن که از در مواجهه و مقابله بر بیان. این مشاهده من هست و نه یک نطق سیاسی-اجتماعی، روز به روز هم داره بیشتر اتفاق می‌افته.

    مساله این است که هر چه بیشتر می‌گذره، بحث‌هایی از این دست که پیشتر، بیشتر موضوع فلسفه بود، به گفتمان‌های علمی تبدیل می‌شه. به گمان من، آدمی که تناقض فلسفی نداشته باشه نمی‌تونه هم بسیاری از داستان‌های آفرینش رو بپذیره هم فرگشت رو. یا این قطعیتی که در پس‌زمینه همه باورها هست، مطمینا سنخیتی با اصل عدم قطعیت و ساختار احتمالاتی نظریه کوانتوم نداره. از سوی دیگر هم در زمینه‌هایی مانند علم اخلاق (اتیکس) می‌بینیم که با توجه به کاربرد روش علمی، دستاوردها و پیشرفت‌های قابل توجهی به دست اومده و رو به رشد هم هست.

    ربط‌ این آسمون ریسمون به این پست هم این هست که من موافق برخورد با این گونه نظرها، دست‌کم در حد اطلاع‌رسانی و گوش‌زد کردن واقعیت‌ها به کسانی هستم که چنین «باور»هایی دارند.

  14. در آخرین کامنت نوشتم که «از دید یک دیندار».
    اما بد نیست یادآوری کنم که حتی مشهورترین خداناباروان امروزی (برای نمونه هیچنز و داوکینز) هم اشاره داشتن که صد در صد مطمین نیستن،‌ ولی خیلی مطمین هستن! به بیان دیگه احتمال وجود را صفر نمی‌دانند ولی از دید ایشان عدد ناچیزی است (یک چیزی در مایه‌های صفر+).

    صرف نظر از کسانی که فقط سر و صدا می‌کنند یا حرف‌شان پشتوانه علمی ندارد، بقیه هم‌ بر این نظرند که با دانش و منطق امروزی نمی‌توان صد در صد رد کرد و «شاید» هیچ وقت دانش یا هوش بشری به جایی نرسد که تکلیف را صد در صد روشن کند. یادآوری می‌کنم که همان اندازه که باور داشتن به وجود چیزی بی‌معنی است، باور داشتن به نبودش هم بی‌معنی است (باور باور است، فرقی نمی‌کند موضوع‌ش چیست).

    این ندانم‌گراییِ کاملا بی‌طرفانه هم که گفته‌ای، به شرطی است که هیچ ندانیم و مدل و شواهدی در دست نداشته باشیم که در آن صورت احتمال وجود را ۵۰-۵۰ بگیریم. ولی همان گونه که اشاره شد، هر چه پیش می‌رویم شواهد علمی بیشتری به دست می‌آید که این تعادل را به هم می‌زند.

    پی‌نوشت: با توجه به ساختار زیستی و روانی انسان و شک‌گرایی همیشگی‌ش، به احتمال نزدیک به یک، هیچ فردی با ایمان صد در صد وجود نداشته و بیشنیه ایمان یک- بوده است!

  15. مردی از سرزمین دانش: پیشنهاد می‌کنم کامنت‌ها رو تنها زیر پست مربوط بنویسی که باعث سردرگمی نشه. به هر حال حالا که صحبتش شده، با بعضی از نظرهات موافق نیستم؛ متاسفانه این روزها دستم برای امور اینترنتی بسته است. در اولین فرصت سعی می‌کنم بنویسم.

  16. من بودم حرفش و بعد خودش رو نادیده می‌گرفتم. در رویارویی با موجوداتی که نیاز به کمک دارند باید سعه‌ی صدر داشت.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *